زندگی وقتی اطرافم شلوغ میشود نگران میشوم .. چهره ها برایم نامشخص میشوند .. باید هوای حرفها ورفتارم را داشته باشم .. بعضی ها از یک درددل توطئه میسازند .. برای دورویی آدمها از من دلیل میخواهند .. چه دلیلی بهتر از این ، آدمها مناسبتی رفتار می کنند و شبیه مراسم ها لباس میپوشند و رنگ عوض می کنند .. آموخته ام هیچکس شبیه حرفهایش زندگی نمیکند و لباس های کسی با رفتارش همخوانی ندارد .. هر چقدر بیشتر چشم هایم را باز میکنم آدمها از هم دورتر میشوند .. هر روز که از خانه بیرون میزنیم بعضی از واقعیت ها وخصلت های انسانی را پشت آینه اتاقمان جا میگذاریم و در هیاهوی شهر وشلوغی کاذب خیابانها با هویتی دیگر گم میشویم .. حواسمان باشد عمر زود سرد میشود و فرصت انسان بودن از دست میرود .. زندگی میدانی برای پرواز است نه عرصه تاخت وتاز .. عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
|