شعرناب

ترحم


جالب است
همیشه وقتی دلم سرشار از غم بود،همه سکوت را تحویلم میدادند.
ولی اکنون یکی گفت:دلم برایت میسوزد خیلی>
جالب بودبرایم تاحال نشنیده بودم،بارها دلم برای دیگران سوخت ولی یکبار ،یک نفر،آن هم غریبه دلش برایم سوخت.
حکم یک دخترک کوچک موطلایی ،تنهای یک خیابان را دارم که تمام بغض و دردوغمش را به ویالون در،دستش میگوید و ویالون برای او ناله سر میدهد.
رهگذران جاده،تنها تکه دلی در کاسه ی محبت این دخترک می اندازد به قیمت یک سکه.
آنها میروندوخبرندارندکه بلافاصله بعداز رفتنشان دلشان پر میکشد به سوی آسمان نیازها .
ولی امروز یک دل نزدم ماند
آن هم دلی که
صاحبش موقع وداع گفت:
دلم برایت میسوزد خیلی
ولی این دل هم پر کشیدورفت.


3