شعرناب

سیاهی که سپید می اندیشید


سیاهی که سپید می اندیشید و جهان را با منش انسان دوستیش شیفته خود کرد .نزدیک به یک قرن انسان را فریاد زد و درنهایت روسپید پرواز را به دیگران آموخت.
بسا کسان آمدند با فریاد اما یادشان را یاد نیست. ماندگاری به فریاد نیست به ایستادن است ، ایستادن بر آن چه برایش برخواسته ؛ نه تا امروز تا فردا......... او ایستاد تا به اوج رسید و ایستاد تا در اوج ماند .
نشست از عقده و نگذاشت عقده عقیده اش را تسخیر کند و به جایش تصمیم بگیرد
پس می ماند تا دنیا را دنیاست


2