یکی که دیگه نیست یکی بود یکی نبود گنجشک کوچولو به این ور و انور نگاه کرد....بعد شیرجه رفت واسه یه تیکه کوچولو نون خشک.....بعد پرید ...توی اشکال مختلف گم شد....روی تیر برقا.....رو ایون.....تو باغچه ی حیاط.....نه!.... خیلی وقته که دیگه خبری ازش نیست.. انگار هیچ وقت...هیچ جا.....نبود
|