شعرناب

انواع سبک های شعری از ابتدا تا به امروز


عنوان :
انواع سبک های شعری از ابتدا تا به امروز
پژوهشگر : فروغ بدوحیسال تحصیلی :88-87نام دبیرستان:علاقه بندیان
فهرست مطالب
عنوانصفحه
-چکیده...................................... 3
- مقدمه..................................... 7
سبک خراسانی................................ 8
مختصات سبکی شعر خراسانی..................... 8
- شعر قرن ششم............................... 10
علل تغییر سبک خراسانی...................... 11
سه دبستان شعری در قرن ششم.................. 11
- سبک عراقی................................. 12
حمله ی مغولان و پی آمدهای آن................. 12
شیوع عرفان................................. 13
رواج غزل................................... 15
منشأ غزل................................... 16
پایان عمر قصیده سنتی....................... 17
شاعران گروه تلفیق ......................... 18
مختصات سبک عراقی............................ 19
- سبک شعر حد اواسط سبک عراقی و هندی......... 20
مختصات شعر حد واسط........................... 20
- سبک شعر هندی.............................. 21
اشاره ای به عوامل پیدایش سبک هندی.......... 21
ابهام در سبک هندی........................... 23
دو شیوه در سبک هندی........................ 24
معروفترین شاعران این سبک.................... 24
مختصات سبک هندی............................. 24
- سبک شعر نو................................ 26
سه شیوه رایج در شعر نو..................... 28
چکیده:
.
سبک روش مشخص بیان مطلب است یعنی گوینده به چه نحو خاص و مشخصی مطالب خود را ایراد کرده است، و جهت درک این نحوه خاص بیان در انتخاب لغات، شکل جملات و اصطلاحات، صنایع ادبی، عروض و قافیه ...باید دقت شود. تعریف جامع و مانع سبک دشوار است اما می توان آن را از دیدگاه های مختلف تقسیم کرد مثلاً برحسب نام افرادی که سبک شخصی داشته اند ، یا درک مطلب ، یا نوع زبان ، یا موضوع . اما از همه مهمتر و معمول تر تقسیم سبک بنا بر دوره است:
انواع سبک ها :
1. سبک خراسانی: نیمه دوم قرن سوم، قرن چهارم و قرن پنجم.
2. سبک حد واسط یا دوره سلجوقی: قرن ششم
3. سبک عراقی: قرن هفتم، هشتم، نهم.
4. سبک حد واسط یا مکتب وقوع و وا سوخت: قرن دهم
5. سبک هندی: قرن یازده و نیمه اول دوازده.
6. دوره بازگشت: اواسط قرن دوازده تا پایان قرن سیزدهم.
7. سبک حد واسط یا دوران مشروطیت: نیمه اول قرن چهاردهم
8. سبک نو: از نیمه دوم قرن چهاردهم به بعد.
اشاره ای به شعر ایران پیش از اسلام :
در ایران پیش از اسلام زبان های متعددی وجود داشته است که از همه مهم تر زبان های پارسی باستان، اوستایی و پهلوی شمالی و جنوبی است. جز در مورد پارسی باستان که در وجود شعر در آن زبان تردید است در وجود شعر در سایر زبان ها هیچ شکی نیست.
آن چه برای ما مهم است بحث شعر زبان پهلوی است نه اوستا و فارسی باستان. زیرا این زبان جد بلا فصل زبان فارسی دری است. به عبارت دیگر ورود اسلام همان پهلوی بوده است و این که شعر به لهجه های ایالات مرکزی و جنوبی ایران که زبان دوره ساسانیان بود و مردم مدتها تا تسلطکامل فارسی دری به آن لهجه حرف می زدند و به آن پهلوی می گویند.
شعر پهلوی دو گونه است یکی اشعاری که در متون پهلوی ایران پیش از اسلام دیده می شود .دوم شعرهایی که در مقارن ورود اسلام یا در قرون اولیه هجری سروده شده است.
مساله بغرنج در مطالعه این اشعار کیفیت وزن آن هاست که علیا لظاهر عروضی نیست. به هر حال تعیین وزن در زبان های مرده، مشکل است زیرا نحوه تلفظ و لذا تعیین کمیت هجاها دقیقاً مشخص نیست.
آخرین آن ها سلسله مقالاتی است که استاد دکتر ا بو القا سمی نوشته ا ند در اینجا دو بیت اول از قصیده 25 بیتی هجایی دارای قافیه اندر آمدن شاه بهرام را می آوریم.
کَ باوِد کَ پیگی آیِد از هیندگان
کِ مَد آنه شه و هر آم از دوره کیان
کَ پیل است هزار ابر سر آنسراست پیلبان
کِ آراستگ درفش دارِد پَدِوِنِ هوسرِو آن
یعنی:
کی بود که پیکی آید از هندوستان
که آمد آن شه بهرام از دوده کیان
که پیل است هزار و بر سراسر هست پیلبان
که آراسته درفش دارد به آیین خسروان
اگر اشعار فهلوی یعنی اشعار به زبان های محلی بعد از اسلام را از این لحاظ بررسی کنیم، به نتیجه واحدی می رسیم. شمس قیس رازی که دو بیتی امثال باباطاهر و بندار رازی را به لهجه فارسی دری می خواند آنها را گاهی به مفعولاتن و گاهی فاعلاتن و گاهی مفاعیلن تقطیع می کرد، حال آن که وزن کلی مفاعیلن مفاعیلن فعولن است.
برخی از فهولات هم کاملاً غیر عروضی است(یعنی هجایی) مثل چهارخانه (دو بیتی) های شرف شاه شاعر گیلک زبان قرن هشتم.
مناجات خواجه عبدالله ا نصاری و ا قوال مشایخ قدیم هم طبق سنت شعر هجایی است که گاهی تصادفا به وزن یا هزج (که می گویند وزن ایرانی است) قابل تقطیع است.
این شیوه شاعری درچند ترجمه قدیم از قرآن به کار رفته است.
ظاهراً همین اشعار غیر عروضی بودند که ا ندک ا ندک تحت تاثیر شعر عروضی گفتن کاملاً جای آن را گرفت.
یکی از دلایل مهم این تغییر و تحول شباهت دستگاه هجایی و صامت و مصوت های دو زبان عربی و فارسی است.
اشعار نخستین زبان فارسی به لحاظ عروض اشکالاتی دارند که می تواند نشان دهنده تحولتدریجی شعر غیر عروضی به عروضی باشد، اما در منابع کهن فارسی مثلاً در تاریخ سیستان آمده است که شاعرانی ابتدا به تقلید از شعر عرب، شعر فارسی گفتند.
مقدمه :
از میان تمامی ملتهای قدیم جهان ،کمتر ملتی را مانند ایران می توان یافت که دارای سابقه ی ممتد
ادبی و آثارمختلف دل انگیز به لهجه ها و سبکهای گوناگون باشد . از قدیمیترین آثار ادبی یعنی
گاثه های زرتشت تا جدید ترین آثار جان بخش پارسی همه جا و همیشه پرتو روح خلاق و ا ندیشه
ایرانیان هویدا ا ست .
مجموعه ی کتب و منظومه هایی که از حدود هزار سال قبل از میلاد مسیحتا امروز که نزدیک به
دو هزار سال میگذرد ،یعنی در فاصله ای قریب به سه هزار سال شمسی در این کشور به زبانهای
شما لی یا اشکانی ، پهلوی ساسانی ، سغدی ،طبری ، کردی ، پارسی دریپدید آمده از حد
شمار بیروننیست . همچنینملت ایران در ایجاد یکی از مهمترین ا د بیا ت جهانی یعنی ادبیات
عرب نیز سهم و الاییداشته ا ست . چنانکه ادبیات عرب تجدد و ترقی خود را در بسیاری موارد
مرهون ایرانیان ا ست.
بدون شک تاریخ ادبیات ایران در هر یک از ادوار مختلف ، تحت تاثیر وضع سیاسی و اجتماعی
و دینی و علمی پدید آمده ا ست که مطالعه یهر کدام از آنها از جنبه ی خاص خود مورد توجه
می باشد .
سبک خراسانی :
سبک شعر فارسی دری را از نیمه دوم قرن سوم تا پایان قرن پنجم سبک خراسانی می نامند. از آنجا که نخستین آثار نظم و نثر زبان جدیدفارسی بعد از اسلام در ناحیه خراسان بزرگ پیدا شد، به سبک این آثار، خراسانی گفته اند. خراسان بزرگ شامل خراسان کنونی، ا فغانستان و تاجیکستان کنونی، سرزمین های ماورا النهر و ترکستان... هم بود، از این رو در بحث های تاریخ ادبیات و سبک شناسی حدود نیم قرن پیش گاهی به سبک خراسانی، سبک ترکستانی هم گفته اند.
سبک خراسانی به لحاظ تاریخی سلسله های طاهری و صفاری و سامانی و غزنوی را در بر می گیرد. البته بحث اصلی به دوره سامانیان و غزنویان است.
شاعران این دوره عبارتند از:
1. ا بو سعید ا بوالخیر
2. فخر ا لدین ا سعد گرگانی
3. باباطاهر
4. اسدی طوسی
5. ازرقی هروی
6. قطران
7. ناصر خسرو
مختصات سبکی شعر خراسانی :
الف) مختصات زبانی:
زبان فارسی در این دوره زبان مادری گویندگان است یعنی گویندگان این دوره بر خلاف دوره های بعد زبان فارسی را از روی آثار ادبی از خود نمی آموختند، از این رو زبانایشان طبیعی و ساده و روان است و در آن تعقید و ابهام نیست. اما اگر امروزهبرای ما برخی از لغات آن مهجور و دشوار می نماید، به سبب آن است که خراسان بزرگ منطقه بسیار وسیعی بود و لهجه های مختلفی چون سعدی و خوارزمی در آن رایج بود. شعر این دوره مشتمل بر مجموعه ای از لغات است بسا مد آن در دوره های بعد کم می شود و یا یکسره از بین می روند:
برخی از لغاتپر استعمال این سبک از نظر فکری هم جا لب اند.
ب) مختصات فکری:
1. شعر این دوره شعری شاد و پر نشاط ا ست و روحیه تساهل و خوشباشی را تبلیغ می کند و از محیط های اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن می گویند.
2.شعری واقع گرا ست و اوضاع دربارها، محیط زندگی، روا بط ارباب و کنیز و غلام، تفریحات و ماوقع لشکر کشی ها و جنگ را منعکس می کند به طوری که از برخی از اشعار عنصری می توان لشکر کشی و حوادث جنگی را به نحو دقیق تاریخی استخراج کرد و در آن از امور ذهنی و خیالی خبری نیست.
3. شاعران با معارف پیش از اسلام آشنا هستند.
4. معشوق مقام والایی ندارد و حتی گاهی مقام او پست ا ست. این مشخصه از مشخصا ت بارز این سبک ا ست.
5. جنبه های عقلانی و تعادل بر جنبه های احساسی و اغراق چیره ا ست.
6. روحیه حماسی بر اشعار این دورهحاکم ا ست.
7. برونگرا ست و هر چند دقایق ا مور عینی را وصف می کند اما با دنیای درون و احساسات و عوا طف و هیجان ها و مسائل روحی سروکار ندارد .
8. موضوعات شعری از قبیل مرثیه و حکمت و موعظه و لغز و چیستان و خمریه و حماسه و غنا (تغزل) و داستان سرایی درآن هست ا ما موضوع اصلی مدح ممدوح و سپسوصف بزم می و معشوقا ست و همه مهارت و اطلاعات شاعر در خدمت این قصد اصلی (قصیده) یعنی مدح است.
9. اشاره به معارف اسلامی و حدیث و قرآن در آن کم است و آن چه هستعمیق نیست.
10. شعر این دوره از پند و اندرزخا لی نیست ولی این پند ها بیشتر جنبه عملی و ساده دارند.
ج) مختصات ادبی:
1. قالب شعری مسلط قصیده ا ست.
2. استفاده از بدیع و بیان به صورت طبیعی و معتدل ا ست و هر چه بهجلوتر بیاییم متشخص تر می شود.
صنایع بدیعی این دوره بیشتر لفظی از قبیل موازنه و اشتقاق و رد الصدرالی العجز و لف و نشر و انواع سجع و تجنیس است و از صنایع معنوی بیشتر به موارد ساده ای چون تضاد و مراعات النظیر اعتنا دارند و توجه هنری به انواع ایهام (ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، استخدام...) مطرح نیست.
3. یکی ازابزارهای مهم ساخت شعر در این سبک استفاده از موازنه است.
4. قافیه و ردیف هر چه به عقب تر برویم ساده تر است.
5. توصیف قوی است و از جزئیات طبیعت از قبیل انواع گل ها و پرنده ها و باغ و می و مطرب و بادهو برف و تیغ و رنگین کمان و اسب... توصیفات دقیقی شده است. رایج ترین وسیله توصیف تشبیه است.
6. تشبیهات مرکب حسی زیاد ا ست.
7. در آغاز چون شعر با موسیقی همراه بود، بحوری دیده می شود که امروزه مطبوع نیست، این اوزان بعد ها متروک شدند.
8. از قوا لب قدیم، تمام مطلع و مسمط قدیم (شعر مسجع) دیده می شود.
شعر قرن ششم :
علل تغییر سبک خراسانی :
سلجوقیان ایرانی نبودند و در آغاز توجهی به رسوم و آیین های ایرانی نداشتند و از راه و رسم اداره کشور به سنت قدیم سامانی و غزنوی بی خبر بودند. آنان مردمی چادر نشین و بدوی بودند. طغرل اصلاً سواد نداشت. به قول بیهقی مشتی نو خاسته بودند. تکیه اصلی آنان به دو چیز بود دین و خلیفهو روسای تصوف و در بدو کار به ادب و فرهنگ علاقه نداشتند. علل مهم تغییر اوضاع و احوال اجتماعی و در نتیجه تغییر سبک در دوران ایشان عبارت است از:
1. اختلاط مردم خراسان و عراق
2. درسی شدن فارسی دری
3. رواج تصوف و فعالیت صوفیان
4. تاسیس مدارس دینی و رواج معارف اسلامی
5. از بین رفتن نهضت شعوبیه
6. عدم توجه سلجوقیان در آغاز کار به شعر و شاعری و رواج غزل
7. انهدام نسل فضلای سابق
8. هرج و مرج حاصل از اختلاف بین ا مرا و جنگ های داخلی.
سه دبستان شعری در قرن ششم :
در قرن ششم سه مکتب شعری در ایران دایر بود:
1. سبک خراسانی: هنوز کسانی (مثلاً معزی و ادیب صابر ) کم و بیش به همان سبک کهن قصیده می گفتند. این شاعران معدودند و نقش مهمی ندارند.
2. سبک آذربایجانی: یعنی شعری که در حوزه اران پیدا شد و نمایندگان آن خاقانی و نظامی و مجیر و فلکی هستند. سبک آذربایجانی هر چند سبک مستقلی است اما می توان بنیاد زبا نی آن را همان زبان کهن فارسی یعنی زبان سبک خراسانی دانست اما فکر و مختصات ادبی بیشتر به سبک عراقی نزدیک است.
3. سبک جدید بینا بین یا سبک عهد سلجوقی: سبکی است بین خراسانی و سبکی که بعد ها شکل می گیرد و به آن سبک عراقی می گویند. شاعران این دوره مانند انوری و ظهیر دو جنبه ای هستند هم قصیده می گویند و هم غزل. غزل آنان متمایل به سبک عراقی و قصیده آنان متمایل به سبک خراسا نی است بدون آن که دقیقاً این و آن باشد.
سبک عراقی :
حمله مغولان و پی آمد ها ی آن :
بر روی کار آمدن سلجوقیان اوضاع را برای تغییر سبک مناسب کرده بود و چنان که ملاحظه شد دو جریان شعری سبک بینا بین و آذربایجانی از سبک خراسانی فاصله گرفته بودند و به سوی سبک عراقی می رفتند. حمله مغولان و دگرگونی کامل اوضاع اجتماعی یکسره سبک خراسانی را محو کرد و سبک عراقی رواج تام یافت.
مغولان در اوائل قرن هفتم(617 ) به خراسان حمله کردند و بعد به تدریج به نواحی دیگر ایران رسید ند و به نظام ا قتصادی و کشاورزی و فرهنگی ایران آسیب های عمده رساندند. خراسان که کا نون فرهنگ ایران بود و مدارس و کتابخانه های متعدد داشت و قبلاً در حمله سلاجقه و غزان آسیب دیده بود این بار یکسره متلاشی شد. فضلا یا کشته شدند و یا به هند و آسیای صغیر گریختند. ارتباط با کتب قدیم قطع شد و اساتیدی برای تربیت شاگردان فاضل نماندند. دربار های متعدد کوچک و بزرگ که محل اجتماع شاعران و دبیران بود ند یکی پس از دیگری از بین رفتند. هولاکو، ا لمعتصم بالله آخرین خلیفه عباسی را کشت و دستگاه خلافت را در هم نوشت و دیگر احتیاجی به دبیران عربی دان نبود. باب تحقیق و تتبع مخصوصاً به علت عدم دسترسی به کتب قدیم صدمه اساسی دید به طوری که به بسیاری از کتب مولف در دوران بعد از مغول از قبیل تذکره ا لشعرا نمیتوان ا عتماد کرد (در برخی از کتب قرن ششم از قبیل چهار مقا له و سیاست نامه هم مسامحاتی در امور تاریخی دیده می شود). دواوین بسیاری از شعرا از جمله رودکی از بین رفت. امروزه از قبل از دوره مغول فی المثل در فرهنگ نویسی جز لغت فرس اسدی و در تذکره نویسی جز لباب ا لباب و در بلاغت جز یکی دو کتاب از قبیل ترجمانا لبلاغه و حدائق ا لسحر باقی نما نده است. دستنویس بسیاری از متون و دواوین، مربوط به دوره بعد از مغول است.
سبک عراقی به لحاظ تاریخی دوره مغولان ایلخانان و تیموری را در بر می گیرد و از قرن هفتم تا ا واخر قرن نهم ادامه دارد.
سبک عراقی دو مختصه مهم دارد و آن عرفان و غزل است.
شیوع عرفان :
در دوره سلجوقیان عرفان در ایران رواج یافت . بعد از حمله مغول روحیه ایرانیان شکست خورده و احتیاج به سخنان آرام بخش بود.
از شاعران قرن ششم که در سخن آنان مطالب شرعی و عرفا نی و به طور کلی اخلاقی و معنوی دیده می شود سنایی و خاقانی و نظامی معروفند.
سنایی نخستین شاعر بزرگی است که عرفان را به طرز وسیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلی نیز در این باب موسوم به حدیقه ا لحقیقه و شریعه ا لطریقه پرداخت.
نظامی هم در اولین مثنوی خود مخزن ا لاسرار به بیان مطالب اخلاقی و شرعی پرداخته و از این رو درآنجا خود را همردیف سنایی خوانده است. او به شاعران پیش از خود معترض است و آنان را مشتی گدا سیرت مداح می خواند که آبروی سخن را برده اند.
دیگر شاعران معنی گرا به ا شعار بزمی و بی بند و بار سایر شاعران توجه نداشتند و ناصر خسرو قبلا ا نتقاد از آنان را با ب کرده بود. نظامی در انتقاد به این جنبه از شعر روزگار خود نیزا بیا ت فرا وا نی دارد و به شاعرانی که آشکارا به فسق و فجور مباهات می کردند تاخته ا ست. همه این مطالب آغاز شعر معنی گرا و اخلاقی یا شرعی ا ست که بعداً به شعر عرفا نی منجر می شود.
پس مراد از شعر شرعی یا شعر آغازین عرفا نی تا حدود زیادی شعر اخلاقی و مو عظه و تنبیه ا ست که در مقابل شعر دنیوی سبک خراسانی و شعر شاعر ا نی که در فسق و فجور داد سخن داده ا ند به وجود آمده ا ست.
سر انجام حافظ در قرن هشتم شعر شعرا و شعر اولیا را در هم آمیخت و شعر کیمیا ساخت و به این منازعه پایا نیپر معنا بخشید.
این بود وضع اولیه شعر عرفا نی در قرن ششم ا ماشعر عرفا نی قرن هفتم و هشتم دیگر نه تنها کاملاً شرعی نیست بلکه گاهی هم مغایر شرع می نماید.
یکی از مختصات سبکی شعر شرعی قرن ششم که در آثار ا مثال سنایی و خاقانی و نظامی و جمال ا لدین اصفهانی دیده می شود و بعدها به صورت دعوای عقل و عشق به شعر عرفا نی می رسد مخالفت با حکمت و فلسفه یونان ا ست و این نمونه و مظهری از تعصبات قرن ششم است که سرانجام به روشن بینی و علم گرایی قرون چهارم و پنجم چیره شد.
دیگر از مختصات فکری شاعران عارف این است که به وجوه ظاهری شعراا لتفات نداشتند به طوری که می توان آنرا به دو دسته تقسیم کرد یکی عارفا نی که شعر می گفتند و به ظواهر و فنون شعری توجه نداشتند مثل شیخ محمود شبستری یا عطار و دوم شاعرانی که شعر عرفا نی می گفتند و شعر آنان فصیح و بلیغ است از قبیل عراقی و حافظ. مولانا هر چند که بر طبق سنت عرفا اظهار می دارد که به ظواهر شعر بی اعتنا ست اما اشعار او نمونه فصاحت و بلاغت است.
بدین ترتیب شعر عرفا نی قرن ششم هم مثل شعر دوره سلجوقی شعر بینا بین است و همان طور که شعر عهد سلجوقی به سوی سبک عراقی می رود، شعر عرفا نی بینا بین هم در قرن هفتم تبدیل به شعر عرفا نی می شود.
عرفان در قرن هفتم در آثار عطار ( از قبیل الهی نامه و منطق الطیر ) و مولانا ( مثنوی و غزلیات) به اوج خود می رسد. در قرن هشتم حافظ از مطالب عرفا نی در ساخت غزلیات خود بهره می گیرد و به مسائل مهم عرفا نی اشارت ظریفی دارد. در قرون نهم و دهم از حرکت با لنده عرفان خبری نیست. بلکه شاعران و شارحان به تقریر و توضیح نکات عرفا نی گذشتگان می پردازند و به اصطلاح عرفان درسی می شود و چهره آن عروس زیبا در پس پشت حجاب اصطاحات عجیب و غریب و تعاریف غامض از دید ذهن های روشن دور می گردد. شیخ محمود شبستری در گلشن راز به توضیح رموز عرفا نی گذشتگان می پردازد و جامی لوایح را در تبیین ا صلاحات عرفا نی مهم و معروف می نویسد.
عرفان به طور کلی زیر ساخت حماسی دارد، منتهی رجال اساطیری چون رستم و سیامک... ( سیامک از کف این دیو کینه جوی نرست) تبدیل به قهرمانانی می شود که با دیو نفس گلاویزند و مشاهده صحنه های نبرد، تنبه و تذکر است.
در حقیقت سبک عرفا نی، مختصات خاص خود را دارد. در اینجا به اختصار اشاره می شود که هسته ا صلی این تفکر اعتماد به وحدت وجود است. اگرا ساس مذاهب حرکت خدا و آسمان به سوی انسان و زمین است ا ساس عرفان حرکت انسان و زمین به سوی خدا و آسمان است. عرفان نوعی تفکر او مانیستی است که قهرمان آن بشری حقیر ا ست که می خواهد خدای جلیل باشد و این معنای باطنی و آرزوی پنهانی به اشکال مختلف که معمولاً که نیازمند تفسیر و تاویل ا ست بیان شده است. عرفان فلسفه خود جوش و ناخود آگاه ا ست.
رواج غزل :
قبلاً گفتیم دو مشخصه مهم شعر مکتب عراقی یکی نفوذ و بسط عرفان و دیگری پیدا شدن و رواج غزل است.
غزل در آثار قدما به چهار معنی مختلف آمده است:
1. غزل به معنی مقطعات چند بیتی که ملحون بود.
2. غزل به معنی تغزل قصیده.
3. غزل به معنی مطلق شعر عاشقانه و حتی معادل ادب غنایی.
4. غزل به معنی مصطلح یعنی یکی از قو ا لب شعری که در قرن ششم رواج یافت و در قرن هفتم به اوج خود رسید و تا هم امروز ادامه دارد.
منشا غزل :
هر گاه تاریخچه غزل را از آغاز شعر فارسی مطالعه کنیم می بینیم که تا آغاز قرن ششم عصر تغزل یعنی قصیده ا ست نه غزل. تا زمان سنایی (متوفی در 535 ) قالب غزل خیلی کم است.
شاعران قرن ششم که معمولاً دو جنبه یی هستند و هم غزل و هم قصیده دارند باز در ا ساس قصیده گو محسوب می شوند مثلاً معزی در مقابل 461 قصیده فقط 59 غزل دارد.
غزلیات قدیم کاملاً شبیه تغزل هستند و اسلوب آن ها ا سلب شعر خراسانی است. زبان ساده ای دارند و چندان از بدیع و بیان سود نبرده اند. موضوع آن ها عشق زمینی و مادی است و از عرفان یا معانی عالی و علو معشوق در آن ها خبری نیست.
تغزل هم معمولاً در وصف معشوقی بود که چندان مقام وا لایی نداشت و حتی گاهی کنیز یا غلام شاعر بود.
غزل همان تغزل است که در اوایل قرن ششم به سبب کسادی بازار مدح از قصیده جدا شد.
اما درقرن ششم در دیوان شاعران قصیده پرداز از قبیل قطران و مسعود و ادیب صابر و ا نوری و خاقا نی و مجیر غزلیات بسیاری است. چنان که مکرراً ا شاره شد بی توجهی شاهان سلجوقی در اوایل کار به شاعران (نسبت به دوره غزنوی ) باعث شد که شاعران کم و بیش به غزل هم توجه کنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند و به طور کلی از قصیده گاهی به تغزل آن بسنده نمایند.
غزل قرن ششم به طور کلی غزل حد وسط است یعنیبه آن پختگی غزل قرون هفت و هشت نیستمانند اشعار:
1. سنایی
2. خاقانی
3.نظامی
4. ا نوری
5. جمال الدین اصفهانی
6. ظهیر فاریابی
چنان که قالب مسلطدر سبک عراقی غزل است.
سعدی
دیوان سعدی اوج غزل عاشقانه است. باید توجه داشت که در قرن هفتم عرفان رواج کامل یا فته بود و از آن تاریخ به بعد کمتر شاعری است که به عرفان گوشه چشمی نداشته باشد و این نکته در مورد سعدی هم صادق است، اما به طور کلی غزل سعدی عاشقانه است نه عارفانه و نیز می توان گفت که عمده نه عاشقانه صرف است و نه عارفانه محض.
زبان سعدی ساده و روان و معیار کامل فصاحت و بلاغت است.
پایان عمر قصیده سنتی :
چنان که قبلاً اشاره کردیم بر اثر تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی به بنیان رفیع قصیده در قرن ششم ضربه های غیر محسوسی وارد شده بود و ازجمله غزل در مقابل قصیده سر بر فراخته بود یا کسا نی چون مسعود سعد در کنار و گاهی به جای مدح به بیان عواطف و احساسات خود پرداخته بود و به طور کلی حال و هوای قصیده پردازان ادب فارسی در همین قرن می زیستند. اما از قرن هفتم به بعد اولاً قصیده به شدت در مقال غزل عقب نشست و ثانیاً به طور کلی حال و مطرح آن دگرگون گشت و /نخستین کسی که این تغییر را به صورت جدی حس و مطرح کرد استاد غزل سعدی است و بعد از او عطار و مولوی هستند که اوج غزل عرفا نی در مولوی است و می توان به شاعری دیگری از جمله« امیر خسرو دهلوی » و «حسن دهلوی» ا شاره کرد.
شاعران گروه تلفیق :
اکثر شاعران مهم قرن هشتم شاعرانی هستند که به هر دو شیوه غزل عارفانه و عاشقانه توجه دارند. ما به شاعران، شاعران گروه تلفیق می گوئیم.
از جمله ی آنها:
1. اوحدی مراغه ای
2. خواجو
3. عماد فقیه کرمانی
4. سلمان ساوجی
5. ناصر بخارایی
6. حافظ
دایره غزل فارسی :
سیر تکامل غزل عارفانه و عاشقانه را از سنایی به حافظ به صورت دایره زیر خلاصه می کنیم:
مختصات سبک عراقی
سبک عراقی از اوایل قرن هفتم تا ا وایل قرن دهم به مدت 300 سال در زمان مغولان و ایلخانان مغول و تیموریان سبک ادبیات فارسی بود.مختصات آن عبارت است:
1. به لحاظ زبان: چهارچوب، همان چهارچوب فارسی قدیم یعنی زبان سبک خراسانی است که بسیاری از مختصات کهن خود را با لکل از دست داده ا ست و در عوض تا حدودی مختصات جدید یا فته ا ست و آن مقدار از مختصات سبک خراسانی هم که در آن مانده ا ست به لحاظ بسا مد با دوره قدیم متفاوت است.
2. از نظر فکری: اگر شعری عاشقانه باشد دیگر مقام معشوق پست نیست بلکه چنان والاست که قابل با معبود است و اگر عرفا نی باشد، عرفا نی است که دیگر از شرع و پند واندرز و ا خلاق( که در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی شرع و پند واندرز و ا خلاق( که در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی مسائلی به آن ا فزوده شده که در عبارت مشایخ قدیم سابقه نداشته است. مسائل مهم عرفا نی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، تفوق عشق بر عقل، ا ستناد به حدیث قدسی کنزاً، مساله تجلی و ظهور، ستایش شراب و بی خودی و بی خردی... اما در کنار این ها حمله به زا هد و صوفی هم مرسوم است.
مقایسه مختصات فکری سبک خراسانی و عراقی:
خراسانی:عراقی:
ستایش خردستایش عشق
اعتدال در اغراقغلو و مبالغه
فقدان عرفانرواج عرفان
تفکر حماسیتفکر غنایی
شادی گراییغم گرایی
وصالفراق
واقع گراییآرمان گرایی
عینیت یا توجه به دنیای بیرونذهنیت یا توجه به دنیای درون
توجه به حماسه ملی ایرانتوجه به معارف اسلام
مناعت و غرورزبونی
پستی مقام معشوقعلو مقام معشوق
عدم توجه به علومبازتاب علوم
3. از نظر ادبی: قا لب مسلط در این دوره غزل ا ست که ا ندک ا ندک به لحاظ تعداد ا بیات و تخلص وضعی ثا بت می یا بد. تخلص در شعر قبل از مغول وضع ثابتی نداشت و حتی سعدی گاهی در بیت ما قبل آخر تخلص کرده است توجه به بیان و بدیع زیاد می شود.
سبک شعر حد واسط سبک عراقی و هندی :
مختصات شعر حد واسط :
4. به لحاظ زبانی: زبانی که در برخی از شاعران (مثلاً با افغانی) نه مثل زبان سبک عراقی فصیح و بلیغ است و نه مثل زبان برخی از شاعران سبک هندی عامیانه، اما کلاًبی توجهی به زبان و ورود لغات عامیا نه و عدم توجه به درستی جملات و ترکیبات در آن مشهود است، مخصوصاً در اشعار مکتب وقوع. این زبان زبان مردم همان دوره است. در سبک شناسی بحث غلط و درست مطرح نیست بلکه هر تغییری مختصه سبکی محسوب می شود. به هر حال زبان نسبت به زبان قدیم کاملاً تغییر کرده است و بسامد مختصات زبان قدیم در آن به حداقل رسیده است. اما برخی از شاعران به سبب تتبع در اشعار کهن از مختصات زبانی شعر کهن استفاده می کنند:
مرا زد راه عشق خردسالیاز ا ین نورس گلی، نازک نهالی
وحشی بافقی
که در آوردنصفت « از این » و « ی» بکار برده ا ست.
5. به لحاظ فکری: مبتنی بر بیان مطالب جزیی و حالات عاشق و معشوق در ماجرا های عاشقانه ا ست. در اجتماعی که عاشق و معشوق آزادانه یکدیگر را نمی دیدند و در مجالس هر حرکت آنان در نظر دیگری جنبه رمزی داشت و پای رقیبان هم در میان بود معشوق باید مذکر باشد.
6. از نظر ادبی: ساده ا ست و چندان از بدیعو بیان استفاده نمی کنند مگر از صنایع عادی و مستعمل بدیعی و تشبیهات و استعارات تکراری. قالب مسلط غزل است و ترکیب بند هم رایج ا ست. شعر این دوره از رده اشعار ساده و روان شعرفارسی است.
سبک شعر هندی :
انقلاب اجتماعی دیگری که باعث تغییر سبک شد حکومت سلسله صفوی است که جهان بینی شیعی داشتن. تغییر مذهب و رواج شیعه از عوامل مهم در تغییر تفکر و بیان یعنی تغییر سبک است. بدیهی است که نباید پنداشت که بدین ترتیب ادبیات دورهصفوی صرفاً ادبیات مذهبی است، زیرا روا بط بین علت و معلول در مسائل اجتماعی و فرهنگی پیچیده و بغزنج و غالباً غیر مستقیم است. ایران در زمان صفویه تجدید حیات کرد و به عظمت و رفاه ا قتصادی رسید. سبک هندی از اوایل قرن یازدهم تا ا واسط قرن دوازدهم به مدت 150 سال در اد بیا ت فارسی رواج داشت.
اشاره ای به عوامل پیدایش سبک هندی
1. مذهب
حکومت صفویه ایدئولوژی مذهبی شیعه را ترویج می کرد و به شعر مدحی و درباری توجه نداشت. لذا شاعران به دنبال قصیده و شعر مدحی نرفتند. علاوه بر این به شعر عاشقانه و زمینی هم بهایی نمی داد و از طرف دیگر با آموزه های سنتی عرفانی علی القا عده در تضاد بود. از این رو توجه شاعران به امور جزئی و پند و اندرز و تو صیف و بیان امور طبیعی و تبدیل موضوعات کهن به مضامین تازه و در حقیقت بازسازی ا ندرزها و تمثیل های کهن در زبانی جدید معطوف شد. بیرون آمدن شعر از دربار و از بین رفتن طبقه شاعران درباری در معنای قدیمی و سنتی آن باعث شد که همه ا صنا ف حق ادعای شاعری بیا بند زیرا دیگر شعر و شاعری در انحصار طبقه خاصی نبود و شاعر بودن شرایط خاصی از قبیل فضل و آشنایی با ادب عرب و عجم نداشت.
2. سفر به هند
عدم در آمد از شعر مدحی باعث شد ک شاعران جهت امرار معاش یا ثروت ا ندوزی به دربارهای هند روی آوردند. زیرا آنجا هنوز به آیین قدیم بازار قصیده و مدح رونق داشت. شاعران به طلب پول و به اصطلاح نظامی عروضی در طلب « انتجاع » به هند می رفتند و در دربارهای آنجا به مقام ملک ا لشعرایی دست می یافتند و پس از کسب شهرت و ثروت معمولاً به ایران باز می گشتند. آشنایی با تفکرات هندوان و معارف آنان هم شاید تا حدودی در تغییر سبک دخیل بود.
باید توجه داشت که در این دوره فرهنگ ایران نسبت به فرهنگ هند، فرهنگ برتر بود و بر طبق اصول جامعه شناسی این فرهنگ فروتر یعنی فرهنگ هندی بود که از فرهنگ ایرانی تاثیر می پذیرفت.
3. توسعه اصفهان
اصفهان که پایتخت و محل اجتماع شعرا و فضلا بود توسعه بی سابقه ا ی یافت و تبدیل به مادر شهر و به اصطلاح متروپولیتن Metropolitanگشت. حتی می توان گفت که اصفهان در آن زمان شهری صنعتی بود و در آن کارخانه های متعدد قالی که اصفهان در آن زمان شهری صنعتی بود و در آن کارخا نه های متعدد قالی با فی و شیشه گری و کاشی سازی ... مشغول به کار بودند.
صائب می گوید.
در کارخانه ای که ندانند قدر کاراز کار هر که دست کشد کاردان تر ا ست
به جز اصفهان شهرهای دیگر ایران هم رشد و توسعه و شور و جنبشی یافتند. مثلاً کا شان از مراکز مهم شاعران و هنرمندان و دانشمندان بود. هنوز از کاروانسرا ها و پل ها و مدرسه ها و راه های دوره صفوی چیزی باقیست. اوج رشد ا قتصادی و شهر سازی در دوره شاه عباس کبیر ا ست.
4- رفاه اقتصادی
رفاه اقتصادی مردم در دوره صفویه و آباد ا نی شهرهای ایران و رونق تجارت(تجارت خارجی، روابط پولی، واردات و صادرات) و کسب و کار این امکان را برای همه مردم پدید آورده بود که هر کس به وسع خود به نحوی به امور فرهنگی از جمله ادبیات و شعر و شاعری هم بپردازد. در تاریخ ها و سفرنامه های این دوره از قهوه خا نه های اصفهان سخن گفته اند که شاعران در آنجا جمع می شدند و به مشاعره و مناظره و نقد ادبی می پرداختند و گاهی شاه نیز در این محافل حضور می یا فته است.
5- علاقه شاهان صفوی به فرهنگ
هر چند شاهان صفوی در نفوذ زبان ترکی در ایران سهم فراوان دارند ا ما کم و بیش به زبان فارسی هم کتاب نوشتهاند یا شعر گفته اند یا به ادب توجهی نشان داده اند. شاهان صفویه مقام شیخی و رهبری طریقت داشتند و از این رو می باید خود را در مقام فرهنگی والایی نگاه می داشتند و علاوه بر این بار روسای مذهب در تماس نزدیک بوده ا ند و از طرف دیگر رقبایی چون شاهان عثمانی و هندی داشتند که همه به مسائل فرهنگی توجه داشتند. این عوامل باعث شده بود که به طور کلی شعر و شاعری و هنر و معماری مورد توجه قرار گیرد. هنر هایی چون قالی با فی، سفالگری، شیشه سازی، نقاشی، تذ هیب و خوشنویسی در دوران صفویه رشد فراوان یا فتند. بهزاد(زمان شاه اسماعیل) و رضا عباسی(زمان شاه عباس) از مفاخر هنر ند.
ابهام در سبک هندی :
باید بین دو مصراع از طریق تشبیه، ربط معنایی باشد و شرایط این است که این ربط یعنی وجه شبه(یا را بطه لف و نشری) حتی ا لمقدور تازه با شد.
کسا نی در این دوره بودند که حکم منتقد ادبی را داشتند و همین که شاعری بیتی می خواند، سابقه مضمون سازی ا و را و ایجاد رابطه را یا وجه شبه را می گفتند و شاعر را متهم به سرقت با تقلید می کردند. کلیم در اشاره به آنان می گوید:
ولی علاج توارد نمی توانم کردمگر زبان به سخن گفتن آشنا نکنم
البته مصراع محسوس باید تازه باشد و گرنه بی شک موضوع یا مصراع معقول مسلماً در اکثر موارد تکراری است به قول صائب:
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفتدر بند این مباش که مضمون نمانده است
دو شیوه در سبک هندی
شاعران سبک هندی دو گونه اند: ا مثال صائب و کلیم و حزین یعنی بزرگان سبک هندی که اولاً ا بیات آنان قابل فهم است یعنی را بطه تشبیهی بین مصراع معقول و محسوس(تبدیل موضوع به مضمون)، معتدل و لطیف است و بین ا بیات آنان به سبک قدما ارتباط ا ست و شعر کم و بیش وحدت موضوعی یا ارتباط عمودی دارد.
و ثالثاً بسامد ا بیا تی که ساختار سبک هندی داشته باشد در شعر آنان خیلی زیاد نیست.
دوم شاعرانی که به آنان خیال بند و رهروان طرز می گویند که معمولاً معروف نیستند و سبک هندی را به سوی ا فول بردند. ا ولاً بنای شعر آنان بر تک بیت است و ثانیاً بسامد ا بیات هندی در آنها بسیار زیاد است و ثالثاً فهم رابطه دو مصراع آنان دشوار است و رابعاً در زبان سهل ا نگارند.
معروفترین شاعران سبک هندی
1- کلیم کاشانی یا همدانی
2- میرزا صائب اصفهانی یا تبریزی
3- عبد ا لقادر بیدل دهلوی
مختصات سبک هندی
رو آوردن طبقات مختلف مردم به شعر- که عمده تحصیلات ادبی نداشتند- باعث شد که زبان کوچه و بازار به شعر راه یا بد و از این رو خون تازه ا ی در زبان شعر دمیده شد. از طرفی وسعت دایره واژگان شعر گسترش یافت و از سوی دیگری بسیار از لغات ادبی قدیم از صحنه شعر رخت بر بست به نحوی که می توان گفت زبان از لغات ادبی قدیم از صحنه شعر رخت بر بست به نحوی که می توان گفت زبان شعر سبک هندی، زبان جدید فارسی است و دیگر از مختصات زبان قدیم مخصوصاً سبک خراسانی در آن خبری نیست.
شاعرانی از قبیل صائب هم که در ا شعار قد ما تتبع بسیار داشتند باز از به کار بردن زبان قدیم پرهیز داشتند چون دیگر مدتی بود که شعر از مدرسه به بازار آمده بود و زبان رایج مرسوم همان زبان مردم عصر بود و در نتیجه عدم استفاده از زبان شعری قدما را نباید دلیل بی فضلی برخی از شاعران بزرگ سبک هندی محسوب کرد.
2- فکر: شعر هندی شعری معنی گراست نه صورت گرا و شاعران به معنی بیشتر توجه دارند تا به زبان. به قول یکی از اد با هیچ معنا و مضمونی در جهان نیست که در شعر صائب نیامده باشد. او از گل قالی، تند باد بیا بان و تبخال مضمون ساخته است.
شعر سبک هندی شعر مضمون است نه موضوع، اما از آنجا که حد موضوعات رسمی ادبی شکسته شده است، هر موضوعی می تواند در ادبیات مطرح شود و این نهایه به سود ادبیات فارسی تمام شده است.
3- ادبیات: در سبک هندی چندان به بدیع و بیان توجه نمی شود. البته تشبیه اساس هندی است اما از دیگر امور بدیعی و بیا نی جز به صورت طبیعی و تصادفی خبری �


2