نا مه ی از یک زنده ی مرده , به یک مرده ی زنده نا مه ی از یک زنده ی مرده , به یک مرده ی زنده ......................................................................................... بر روی سنگ قبرم بنویسید : خیلی خوش آمدید , قدم رنجه فرمودید, شرمنده مبادا در این مسیر سنگ و کلوخ پاهای نازتان را تاول زده باشد , در اینجا شما تا میتوانید آزادیت که مرا بغل کنید , مرا ببوسید, اشک بریزید, بخندید ,جک برایم تعریف کنید و و و , حتا میتوانید عزیزم, مهربانم, دوستم ووو صدایم کنید خلاصه آزادید بدون هیچ محدودیتی , میدانید چی میگم -- در اون گوشه های پایین هم یواشکی بنویسید مرا عفو نماید که دستم اون زیر گیره و نمیتوانم از شما پذیرای کنم , ای زندگان مرده پرست. ......................................................................................... سلام رفیق , نمیدانم چه بگویم یا با کدام کلمه واژه یا حرف به گفتار ت بنشینم . اما دوست دارم نامه ای بنویسم برای عبرت خودم اجازه هست؟ پس با اجازه ...................................................................................... شاید برای منی چون من دگر دیر باشد برای دوستی با چون تو ی . اما رفیق من, درد دارم و دردم از اینجاست ,, ما زندگان بعده رفتن کسی , تازه در یاد ها , یادمان میاید که ای داد و بیداد عجب عزیز بود عجب مهربان و دلسوز چه انسان شریفی چقدر ناز, چقدر و و, من یک چیزی میگم تو یک چیزی دگر میشنوی , انقدر میگویند و می ستایند که مارا به عرش میرسانند حال جالب کجاست!! ؟ اینجاست ! که به وقت نفس کشیدن جسم ,غریبه ای بیش نیستیم برایشان ! , چند روزی , های میبینم به نظاره مینشینم و با خود میپرسم چرا؟ چرا ؟ قبلا کجا بودی که تورا ندیدم و الان که دارند من را عاشق رفاقت با تو میکنند, فقط باید به نگاهت خیره بمانم حسرت بخورم و زار زار گریه کنم نه نه نه اشتباه نکن به حال تو نه , به حال خودم به حال این زندگان که باید انسانی جسمی را وداعی گویید , ان زمان است که به زمین و زمان مشتهایمان , حرف هایمان , اشک هایمان , می کوبد , می نالد و می ریزد , که باز گرد , تو را خدا ی باز گرد , و این برای من مضحکانه و وقیهانه میباشد , که مگر آنکه رفت به وقت زنده بودن کجا سر میکرد ؟ ها ! , مگردر میان ما نبود ؟ ها کسی جوابم را بگوید ,,, آری حقیقت برای من این است بگذار خودم را به ان راه نزنم تو رفته ای و دگر در میان ما نیستی ,, و من بیزارم از این عادت که با یستی کسی برود و آنوقت عاشقش شوند و برایش سنگ تمام گذار ند , ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, شا ید خیلیها بگویند حرمت ,, میدانم حرمت آنکس که رفت واجب است ,, اما بگذار رک بگویم این حرمت نیست این رسم و رسوم ما آدمیان است همانطور که وقتی زنده ای برایشان مفهوم نداری و بی معنای و با غرور و ناز و کرشمه در مقابلات قد علم میکنند و و و ,, اما آخرین ودایت را که شنید اند , ان زمان است ,که مقابلش را به مرز نمایش میگذارند عزیز میشوی , دلسوزت میشوند و برایت زار زار دل را , اه میشوند , میدانی چرا ? واسه اینکه یاد ( مرگ خودشان ) میفتند ,به همین سادگی.. میدانم اگر زنده بودی در جسم ,, میخندیدی به خیلیها که امروز ناقوسانه زمین و زمان را جیغ میکشانند ,و طلبت میکنند , ( تو رفتی بسوی آرامش , خدا حافظت رفیق :-( , و ما ماندیم و جسمی مملو از کین و خشم و فریب, برای ادامه زندگی در این دنیایی سراسر غریب ؛ تا که بمیریم آنوقت بشویم قریب , مهربان و وفادار و درستکار و عزیز , آری ما را میگویم, ما, ما ,مازندگان مرده پرست ,, ) ......................................................................................... در پایان :.-( تنها دعای که رفیق در حقت خواهم کرد چنین باد , خدا ی به خانواده ات و آنان که به زنده بودنت عاشقت بودند صبر عنایت فرماید و روحت قرین آرامش و یادت ابدی باد , ......................................................................................... امضاء ؛ زنده ی مرده ( )
|