شعرناب

اشک شوق


سلام بر تو ای جلوی زیبای قالب قاب چشمان من برای دیدنت دیگه لحظه شماری نمی کنم آخه لحظه هم خیلی کند میگذره از ساعت دقیقه ثانیه رو آوردم به صدم ثانیه اگر باز نیامدی مجبورم از خدا بخوام خوابتو توی بیداری ببینم حالم خیلی بده دلم بجوری گرفتس نه باور کن نه تو بلکه بودنت تا همیشه دیگه نمی تونه استرس رفتنتو از بین ببره
همچنان مشتاقانه به دیدارت نشسته ام و برای آمدنت آرزوهای بزرگ کوچک زیادی توی دلم دارم نکنه بزنی آرزوهامو خراب کنی . ...
مشتاقانه منتظر نظرات قشنگتون هستم سیدعلی ...


0