شعرناب

تکرار مکررات


هیچ وقت مرا به اندازه قلم و نوشته های سیاه و سفیدش نمی بیند.
برای آنکه به چشمش بیایم ، میان جوهر قلمش می روم و لابه لای کلمات خوب و بدش پنهان می شوم.
تمام روز به آنها وزن و قافیه می دهد ، بی آنکه رقص مرا روی آن ورق های سیاه شده ببیند و شب هنگام که عمر واژه هایش به پایان می رسد مرگ تصویر من نیز با جان باختن جملاتش همراه می شود.
(مریم حیدری )


1