شرح سرخی بر حافظ جلد اول الا یا ایها الســاقــی ادر کـــــــاسـا و نـــاولهــا که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشــــکلها به بوی نافهای کــــــاخر صبا زان طـره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خـون افتاد در دل ها مرا درمنزل جانان چه امن عیش چـــون هر دم جــرس فریاد میدارد کـــــه بربندید محملها به می سجاده رنگین کـن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رســـم منزلها شب تاریک و بیم مــوج و گردابی چنین هایل کجادانند حــــــــال مـــــا سبکباران ساحلها همه کارم ز خـود کامی به بدنامی کشیـد آخر نهان کی ماند آن رازی کـز او سازند محفلها حضوری گـرهمیخواهی از او غایب مشو«حافظ» متی مــا تلق مــــن تهوی دع الدنیا و اهمل ها ******** وزن و بحر غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن ( بحر هزج مثمن سالم ) تاریخ و شان نزول غزل : این غزل مربوط است به سال 766 ق که شاه شجاع از برادرش شاه محمود شکست خورد و طی بستن قراردادی قرار شد که شاه شجاع مدتی به ابرقو رفته و بعد ا آن چه که از پدر به آن ها رسیده بین خود تقسیم کنند و شاه شجاع شکست خورده به نا چار پذیرفت و به ابر قوه رفت . در ابرقوه تورانشاه که بعد ها به وزارت شاه شجاع در آمد از او استقبال شاهانه کرد و به او کمک نمود تا ابتدا در سال 766 کرمان و در سال 767 دگر باره شیراز را به تصرف در آورد و تا آخر عمر شاه شجاع وزیر او باقی ماند و حتی به سفارش او در دربار فرزندش زین العابدین نیز وزیر بود . این غزل زمانی است که شاه شجاع در کرمان است و آماده ی حمله ی مجدد به شیراز است و حافظ با این غزل دلتنگی خود را از دوری او بیان کرده و آرزوی باز گشتش را می نماید . حافظ در هنگام سرودن این غزل در سن نزدیک به پنجاه سالگی بوده است و از آنجایی که از سن هجده سالگی در سرودن شعر تبحر خاصی داشته و اشعارش مورد توجه بوده است نباید تصور کرد که چون این غزل در آغاز دیوان او قرار دارد اولین غزل حافظ است و آن داستان های مجهول الهویه ی بعضی از شارحان از جمله سودی محلی از اعراب ندارد و ساخته و پرداخته ی ذهن افرادی چون سودی است . حافظ نه دیوان خود را بر مبنای حروف الفبا تنظیم کرده است و نه رغبتی به جمع کردن اشعار خود داشته است و آن چه که انجام یافته بعد از او و احتمالا در زمان خود او توسط دوستانش و طرفدارانش از جمله گل اندام انجام گرفته است . درنسخه ی خلخالی که نسخه های استاتید گرانقدر ی چون جناب قزوینی و جناب غنی بر مبنای آین نسخه است که این نسخه به ترتیب الفبایی تنظیم گشته است . با این حال هنوز معلوم نیست که چرا این غزل در ابتدای دیوان است چون اگر هم بر مبنای الفایی دقیق می بود که هست باید این غزل در ردیف آخر قرار می گرفت یعنی بعد از غزل : ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما شرح غزل 1 بیت1 الا یا ایها السـاقــی ادر کـاسـا و نـــاولهــا که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها شرح: الا : حرف تنبیه –هان - آگاه باش یا : حرف ندا –ای ایُّها : از دو حرف تشکیل یافته است .(ایَّ + ها )وقتی در عربی منادا دارای (ال) است مانند الساقی قبل از آن حرف ندا به صورت ( ایَّها ) برای مذکر و ( ایَّتها ) برای مونث می آید و در این حال ایَّ منادا می شود و هر دو حالت را دارد یعنی هم ( ایَّها ) و هم ( ایُّها ) خوانده می شود و کلمه ی ها بعد از آن نیز باز برای تنبیه است . ایا ای ساقی هوشیار باش ، آگاه باش ... با توجه به زمان در گذشت امیر خسرو دهلوی به سال 725 قمری و همین زمان ها سال تولد حافظ و نیز این بیت امیر خسرو دهلوی : شراب لعل باشد قوت جانها،قوت دلها الا یا ایها الساقی ادر کٲساً و ناولها شکی باقی نمی گذارد که حضرت حافظ مطلع این غزل را از امیر خسرو دهلوی وام گرفته است . هر چند که قول علامه محمد قزوینی هم دور از انتظار نباید باشد که می فرماید : من احتمال بسیار قوی می دهم که دوبیت مصنوعی منسوب به یزید که سودی نقل می کند یعنی : اناالمسموم ماعندی بتریاق ولا راقی ادرکاسا و نا ولــها الا یا ایَّها الساقی هم از حیث وزن و هم از حیث قافیه و هم از حیث مضامین و طرز ادا و هم از حیث استعمال بعضی از عین همان تعبیرات و کلمات از روی غزل ملمع ذیل سعدی در بدایع ساخته شده و سازنده ی آن از همه حیث از آن غزل به اصطلاح اروپائیان « ملهم » شده است . غزل سعدی این است : به پایان آمـد این دفتر حکایت همچنــان باقی به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی اخـــلائی و احبابی ذرو امن حبــــــــه مـابی مریض العشق لایبری و لا یشکو الـــی الراقی قم املا و اسقنی کــــــاسا ودع مافیه مسموما اما انت الذی تسقی فعین السم تـــــــــریاقی سعی فی هتکی الشانی و لمـــــا یدر ما شانی انا المجنون لا اعبا با حـراق و اغـــــــــراقی ملاحظه می شود کلمات و تعبیرات ( الراقی –تریاقی –اسقنی –کاسا –مسموما –انا المجنون) که بعضی لفظا و بعضی معنا عین همان الفاظ و تعبیرات دو بیت منسوب به یزید است . بنابراین این قول که حافظ مطلع این غزل را از یزید نامی وام گرفته است صحیح نیست و مضاف این که آوردن سه حرف ندا ( ایا –یا –ایُّ )به دنباله ی هم از شاعری چون یزید بن معاویة که عرب بوده و به فصاحت مشهور بعید می نماید . اَدِر: فعل امر از مصدر ادارة به معنی دور زدن و به چرخش در آوردن و ( ادر کاس ) یعنی جام را (بین افرادی که در این جا نشسته اند و همه ی آنان اسیر دست عشق هستند )به گردش در آور کاس.( اِ) بمعنی کوس باشد که نقاره ٔبزرگ است و در عربی کاسه و پیاله را گویند. (برهان ) هم او ریخت در طاس حکمت زلال هم او کوفت بر کــــاس دولت دوال ناوِل: فعل امر از ثلاثی مزید باب مفاعَلة ( ناوَلَ –یناولُ –مناوَلة ) که امر آن می شود ( ناول) مناوله به معنی چیزی را به کسی دادن با دراز کردن دست. حافظ می فرماید ای ساقی جام شراب را در مجلس به گردش در آور و به ما شراب بده که عشق ابتدا آسان می نمود ولی حالا با مشکلاتش رو به رو گشته ایم : از آن جایی که این غزل باید حداقل بعد از سیصد غزل دیگر قرار می گرفت تا معنا و مفهوم آن کاملا آشکار شود در ابتدای دیوان است و به ناچار باید توضیح مختصری در مورد شان نزول آن داد چنان که در مقدمه ی غزل هم اشارتی شد . حافظ در زمان سرایش این غزل یعنی سال 766 شش سال بود که در نزد شاه شجاع و در دیوان او کار می کرد و در اکثریت مجالس عیش و نوش شاه شجاع حضور داشت و غزل هایش را با صدای گرمی می خواند و با موسیقی خود ، همراهی می کرد . غزل های ناب و صدای گرم و آشنایی با بربط و موسیقی شاه شجاع را شیفته ی حافظ کرده بود . شاه شجاع متولد ۲۲جمادیالثانی۷۳۳قاست و حافظ متولد 718 قمری بنابراین حافظ در آن موقع در حدود پانزده سال از شاه شجاع بزرگتر و از نظر شعری و تجربه ی زندگی پخته تر بود و شاه شجاع به در حقیقت به عنوان پدر و حافظ به عنوان فرزند بر او می نگریست و این عشق پدری و فرزندی هر چند سببی باعث شده بود که حافظ تا آخر عمر خود را خدمتگزار او بداند و این است که بعد از رفتنش از شیراز نتوانست دوری او را تحمل کند و پیوسته با سرودن غزل هایی این دلتنگی خود را ابراز می کرد و نزدیک به پنجاه غزل در این مدت دوسالی که شاه شجاع ترک شیراز کرده بود سروده است و در همه ی آنان این دلتنگی دیده می شود . از جمله : آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت از ما چه خطا دید که از راه خـــطا رفت که مربوط است به شب رفتن شاه شجاع از شیراز به سال 765 و یا این غزل :: تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود سر مــــا خاک ره پیر مغان خواهد بود آنجایی که می فرماید : ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز تا دگــــــر خون که از دیده روان خواهد بود که اشاره به رفتن شاه شجاع از شیراز در همان روز دارد ودقیقا می توان گفت غزل در کدام تاریخ سروده شده است. بنابراین این عشق در حد پدر و فرزندی بین حافظ و شاه شجاع حالا مشکلات خود را نشان می دهد و چنان که خواهیم دید این عشق بین ابو اسحاق و حافظ و بین فرزند ابو اسحاق و حافظ و یا بین تورانشاه وزیر شاه شجاع و حافظ وجود داشت و به جای خود از آن ها سخن خواهیم گفت . عجالتا در اولین غزل توضیح ایم مسایل لازم می نمود تا این که خوانندگان عزیز فکر نکنند که اولین غزل دیوان چرا به ناگهان از چنین عشق سوزناکی سخن به میان آورده است . باید گفت اصلا چنین نیست و این غزل شاید بعد از سیصد غزل سروده شده باشد . بیت 2 به بوی نافهای کاخر صبا زان طـره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها شرح : صنایع بدیعی در این بیت بسیار است و در هم بافته.تشبیهات و صور خیال بر اساس این زمینه فکری است که مشک خون دل آهوست وقتی سر این کیسه را بگشایند عطر آن منتشر می شود؛ پس زلف معشوق را که هم گره دار است وهم مثل مشک سیاه ومعطر به نافه تشبیه کرده،می گوید به امید آنکه باد صبا گرهی از آن زلف بگشاید،تا عطری از آن برای ما بیاورد،چقدر دلها از انتظار آمدنت خون شده است . حافظ به شاه شجاع می فرماید : : ما در انتظار آمدنت هستیم و همه جا سخن از باز گشت تو هست . و من پیام می دهم تا بدانی که دل های فراوانی از دوریت خون شده است بیت3 مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جــرس فریاد میدارد که بربندید محملها شرح: منزل جانان یعنی شیراز جایی که متعلق به شاه شجاع است و شاه محمود به قهر آن را تصاحب کرده استو حافظ می فرماید : در این مکان که مکان عیش و آرامش بود اکنون جز ناراحتی و ظلم چیزی وجود ندارد و من چگونه می توانم در چنین جایی که هر لحظه شاه محمو رفتار ظالمانه دارد احساس آرامش نمایم . حافظ در حقیقت وضع شیراز را به اطلاع شاه شجاع می رساند که آن شیرازی که محل آرامش و راحتی بود اکنون به مکان ظلم و بی عدالتی تبدیل شده است . من در منزل معشوق امنیتی برای عیش وشادی ندارم زیرا پیوسته؛صدای جرس بلند است که بارها را ببندید. مقصود اینکه در این دنیا که خطر مرگ ، مثل بانگ جرس که به کاوانیان اعلام حرکت می کند، هر دم ما را تهدید می نماید، چگونه با خیال آسوده عیش و شادی کنیم. بیت 4 به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها شرح : در ادامه ی بیت قبلی که حافظ وضع شیراز را برای شاه شجاع بیان می کند و انتظار مردم را برای دیدنش نشان می دهد در این بیت از او می خواهد که به حرف او اعتماد کرده و به شیراز حمله نماید و این است که به شاه شجاع می فرماید : تو باید به نظرات بزرگان شیراز و نامه های آن ها احترام بگذاری و قبول نمایی زیرا من از اوضاع داخلی شیراز واقعا مطلعم و از این نظر می خواهم به خواهش بزرگان شیراز عمل کرده و به شیراز باز گردی . و چنان که در ادامه ی غزل ها خواهیم دید از مشخصات حافظ تفهیم مطلب از راه آوردن مثال است و برای همین مثالی می زند و می فرماید : همان طور که سالک باید به حرف پیر خود گوش کند تو هم باید به پیشنهاد های پیران شیراز توجه کنی که آن ها می دانند موقعیت محمود شاه در چه وضعی است . چنان که قبلا در مقدمه ی سخن رفته است محمود بعد از تصرف شیراز بنای ظلم و تعدی نهاد تا آنجایی که بعد از یکسال مردم شیراز از این تعدی های او که به عنوان اجرای حکم اسلامی و زیر لوای افرادی چون زیت الدین کلاه و عبدالله بنجیری و ... که سمت روحانیون در بار را داشتند به تنگ آمده و آرزوی باز گشت شاه شجاع را نمودند . آن چه که در حقیقت باعث بی توجهی مردم به شاه شجاع شد عیش و نوش های بی پروای او بود و حالا مردم شیراز می دیدند که شاه محمود به مراتب از او بد تر و به هیچ وجه قابل تحمل نیست و این است که طی نامه های فراوانی از او در خواست بازگشت به شیراز را داشتند . و همین موضوع باعث شد که بعد از باز گشت شاه شجاع به شیراز درب میخانه ها را ببندند و موازین شرعی را رعایت کنند و البته خواهیم دید که از این تغییر حالت شاه شجاع زین الدین علی کلاه نهایت استفاده را کرد تا حافظ را در چشم شاه شجاع خوار گرداند و به موقع در این مورد سخن خواهیم گفت بیت 5 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجادانند حال مـــــا سبکباران ساحلها شرح : حافظ وضعیت شیراز را خیلی رندانه باز گو می کند و می فرماید : حالت ما در شیراز به شبی تاریک می ماند که موج های خطر ناک کشتی ما را به سوی گردابی هولناک می برد و هر آن ممکن است همگی در این گرداب غرق شویم و از بین برویم و به صورت طنز به شاه شجاع می فرماید : تو از کجا می توانی حال و روز سیاه ما را درک کنی تویی که در ساحل دریا نشسته و دور از این گرفتاری های مردم بیچاره ی شیراز هستی . بیت 6 همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلهاچ شرح : حافظ در این بیت دلیل چنین گرفتاری را بیان می نماید و می فرماید : دلیل این گرفتاری ها خودسری ها و خودکامی های ما مردم شیراز بود . در صفحات قبل گفتیم که بار ها بین شاه محمود و شاه شجاع جنگ و خونریزی اتفاق افتاده بود و همیشه هم شاه شجاع پیروز شده و برادر را بخشیده بود ولی این بار هنگام حمله شاه محمود به شیراز اولا از حاکم آذربایجان اویس ایلخانی کمک گرفته بود و در ثانی توانسته بود تعدادی از بزرگان شیراز را با خود همراه سازد حتی از فرماندهان سپاه شاه شجاع تا آنجایی که وقتی شاه شجاع به دفاع از شیراز بیرون رفت سپاهیانش اکثرا به اردوی شاه محمود پناهنده شدند و این است که حافظ می فرماید اگر اکنون دچار این فلاکت شده ایم دلیلش خودکامگی های خود ما بوده است و این موضوع امروز کاملا آشکار شده است و این دسیسه ای را که شاه محمود در مورد تو انجام داده است کودک و بزرگ می دانند و رازی نیست که پنهان مانده باشد و در همه جا صحبت آن است . بیت 7 حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو«حافظ» متی مـــا تلق مــن تهوی دع الدنیا و اهملها شرح: حضور در این جا در مقابل غایب است . متی :(م َ تا)(ع اِ، ق ) اسم استفهام در زمان است جهت سؤال از زمان . است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن را مانند اسم استفهام استعمال می کنند و بدان سؤال از زمان می نمایند. مانند متی نصراﷲ، یعنی کی و چه هنگام است یاری خدا. (ناظم الاطباء) ما :)ع اِ) بمعنی چه و چیست . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلمه ٔاستفهام است بمعنی چه چیز است الاطباء و منتهی الارب و اقرب الموارد) تَلقَ: از فعل لَقِیَ یَلقَی و مصدر لِقاﺀبه معنی کسی را دیدن یا با کسی برخورد کردن. مَن :(م َ ) (ع اِ) هر کس . (ترجمان القرآن ). به معنی کسی و آن کس و کیست و به این معنی برای جمع و مفرد هر دو آمده تهوی : از فعل هَوِیَ یَهوَی و مخاطب آن تهوی است از مصدر هَوَی به معنی دوست داشتن- هوی:(ع ص ) دوست دارنده . (منتهی الارب ). صاحب هوی . (اقرب الموارد). مؤنث آن هویة است . (اقرب الموارد) دع : فعل امر از فعل وَدَعَ یَدَعُ و مصدر وَدع به معنی ترک کردن و واگذاشتن. قاعده : در زبا عربی افعال مثال یعنی کلمه ای که اولین حرف اصلی آن از حروف عله باشد یعنی سه حرف ( و –ا –ی ) ، هنگامی که مضارع آن را می سازند اگر فعل مضارع بر وزن ( یَفعِلُ ) باشد معمولا حرف عله حذف می شود و مانند : وصل = یصِلُ . وَدَ عَ = یَدِعُ...در این حال امر آن نیز تابع فعل مضارع است و حرف عله ی آن حذف می شود . مانند :( وصل = یصل –صِل ) ( ودع = یدع –دَع ). الدنیا : دنیا که در زبان عربی مونث است و برای همین هم ضمیر آن ( ها) در آخر فعل اهمل آمده است اهمل : امر از فعل اَهمَلَ و مصدر اِهمال به معنی بی مصرف گذاشتن چیزی یا فراموش کردن آن حافظ به شاه شجاع می فرماید : اگر واقعا قصد حضور در شیراز را داری نباید از موقعیت شاه محمود غافل شوی . و باز مصرع دوم را مثال آورده است و می فرماید : زمانی که ملاقات می کنی کسی را که دوست داری باید دنیا را رها کنی و جز او همه چیز را ( آن چه که وابسته به دنیا است ) فراموش نمایی . منظور حافظ این است که اگر واقعا تمایل داری که به شیراز باز گردی و بر تخت سلطنت بنشینی و چنان که آرزویت بود ایران را یکپارچه و عزیز گردانی نباید مسایل کوچکی مانند احترام به برادر ت و امثال آن اهمیت دهی . قبلا گفتیم که شاه شجاع وقتی به ناچار شیراز را ترک کرد طبق قراردادی که با شاه محمود بست قرار گذاشت که مدتی بعد با هم بنشینند و برادرانه مملکتی را که از پدر به ارث برده اند بین خود تقسیم کنند و حافظ در این بیت به آن قرار داد اشاره می نماید و می گوید برای رسیدن به آن چه که آرزو داری نباید پای بند چنین قرار دادهایی باشی چون می دانست این قرار داد چیزی جز نیرنگ و حیله از طرف محمود شاه و افرادی چون زین الدین کلاه روحانیون در بار شاه شجاع که اینک در خدمت شاه محمود هستند نیست . به نظر می رسد (ما) که بعد از متی آمده است زاید باشد.. ها : ضمیر متصل مفرد مونث است و چون مرجع آن ( دنیا ) مونث است این ضمیر هم مونث آمده است .
|