شعرناب

آنگاه که...


آاانگاه که...
آنگاه که زمین پس مانده های خود را تف می کند!!!
انقلاب عظیم خاکستر
تا سمتهای استیلای باد
برگها را می بلعد
وزندگی را
وبردگان خدا
با مرگ آهنگ عذاب زمین نازل می شوند...
عطش...
تکیده وتنها
عطش از چشم وگوش من جاری است!
ودشتها بیرحم
عصای ابلق تاریخ دشنه ای در دست
ونای خسته تغییر
زخمدار وعبوس!
مسیل چشمه زیک قطره آب محروم است...
شعری از آذرشادهمراه همیشگی ام
تقدیم یاران شعرناب


0