شعرناب

سلام دخترم...


با سلام...
دلنوشته ی زیر کامنتیست که در پی نوشت پیام خانم فاطمه زر محمدی نوشتم...
بنا به دلایلی اینجا در قسمت ارسال مطالب گذاشتم..
امید که برای عزیزان جوان ونوجوانم و بزرگوارانی که رسالت خطیر نقد را بر عهده دارند تامل انگیز و حامل پیام و بار معنایی خودش باشد..
====
سلام دخترم..
اول خیلی بزرگوارید و عزیز...
ثانیا همه ی بچه های جامعه ی ادب و عرفان و کلام عزیزند«مرد و زن ،پسر و دختر»...
مگر ما چه داریم جز ره توشه ای از مهر خودماننثار خودمان؟
و اما بعد از سی سال قلم فرسایی در مقوله ی شعر، سائلی کوی ادب، احتمالا شب جمعه را میشناسم..
کلامم حمل بر خود ستایی، تایید طلبی و خود شیفتگی نشود که کمتر از آنم که ادعایی داشته باشم..
وقتی غزل زیبای « مادر» تان را خواندم چند قطره اشک مهمان محفلم کردید که خیلی برایم ارزشمند بود.
با توجه به اینکه من در بحث شعر خیلی سخت گیر و مشکل پسندم ....
وقتی دیدم غزلت درون مرا با این همه ناخالصی و ادعای کاذب سابقه لرزانید به عمق کار پی بردم..
که خدا به داد رهپویان و رهجویان جوان و نو جوان نازک اندیشبرسد...
که این شد شروع یک دلنوشته ….
البته مواردی وزنی هم داشتی که راستش دلم نیامد اول سفره ترشی بگذارم..
زبان شعرتان را کم کم پیدا کرده اید و در گذار تثبیت ش هستید اما دید شعری تان هنوز ناپیدا و نامعلومست...
میدانید چگونه بگویید اما نمیدانید چه میخواهید بگویید..
و این یک اصل مهم است..
شاید همیشه با خود میگویید روی چه موضوعی بگویم...
زمانی که دانستید که چه میخواهید بگویید انشاالله انروز یکی از افتخارات و وزنه های وزین تر جامعه ی ادبی این مرز و بوم خواهید بود .....
هر چند حال هم جایگاهی دارید...
البته با زبان و دید خاص خودتان..
شما در مرحله ی تحولات روحی و گذار قرار دارید ...
هر چند مرحله ی سرنوشت ساز و بسیار مشکلیست
و بستگی دارد که چه مطالعه کنید و در مجاورت کدام مسیر قرار می گیرید..
این مرحله دقیقا تحولی درونی وسازنده ست....
مرحله ایست که انسان دچار، کنکاش ، سرند ، حلاجی وگاها شکست از درون میشود..
با توجه بر اینکه یک تخم مرغ وقتی از درون میشکند حامل و حاوی و راوی یک رسالت نیکو یک تولد و نوید زندگی و طلوع امیدست..
و لی وقتی از بیرون بشکند گاهی به اندازه ی همان قیمت ناچیزش هم مثمر به ثمر نیست...
چون ممکنست از دست رهاشده باشد و با یا باضربه ی غیرمتعارف از بیرون شکسته باشد..
و خوشا به سعادت انانی که از درون دچار تحول اساسی میشوند...
= ==== =
شاعران همه طبیعت گلها را دارند وهمانند گلهایند...
شعر هر شاعری شمیم جانفزا و مطرای خاص خودش را دارد…
از نظر انسانیت، هیچکس در این فاکتور بخصوص بالاتر و پایینتر نیست«البته از این دید»
و هیچکدام را نمیتوان بر دیگری ارجعیت داد ،کمتر شمرد و یا رد کرد..
هر کدام از عزیزان، در زبان شعری و دید شاعرانگی خودشان محترم و ستودنی اند..
چه متقدم...چه متاخر .. و چه معاصر...
هیچوقت گل ختنی را بخاطر رز
و یا محبوبه را بخاطر شب بو
و یا سنبل را بخاطر مریم
و بنفشه را بخار یاس کم جلوه نمی دهند..
و هر کدام کاربرد و موارد استعمال مفید و خاص خودشان را دارند....
یکی برای دیدار معشوق
و نوعی برای جشن تولد . ...
یکی برای عیادت
و دیگری برای خواستگاری
و هدیه و معدودی هم برای سر خاکند...
من خودهمان سر خاکی م.. البته نه از نوع گلش...
= ====
اشتباهات وزنی شما اشکال هستند ولی عیب نیستند چون عرض کردم مرحله ی شما مرحله گذارست و باید و واجبست که باشد =که با راهنمایی های مرتفع خواهند شد...
ونماد پیشرفت و رشد شماست..
این جمله برای خوشایند شما نیست و به تجربه حاصل میشود....
اینجا همه همدیگر را دووست داریم..
خانه ی دوم ماستکه گاها ارجعیتش از خانه اول افزونتر است...
من همه ی عزیزان را جزع محارم ادبی و یک خانواده ی گسترده ی صمیمی و ناب ادب میدانم....
اگر ما اینجا اشتباه نکنیم..
کجا بکنیم؟؟؟
اگر اینجا اجازه ی اشتباه به ما ندهند ..
کجابدون ریشخند و تمسخرمیدهند؟؟
ایا جایی را سراغ دارید که با چنین تواضع و خوشرویی اشتباهات شما رادلسوزانه یادآوری و راهنمایی کنند؟؟
کجاست بهتر از اینجا که افرادی از زن و مرد وقت میگزارند و با صبوری و دلسوزانه بیت بیت تشریح و تفسیر و تعبیر میکنند
و تجربیات گران بهاشونو به رایگان در اختیار آدم میزارند؟؟
منی که بخاطر شرایطم از تایپ چند جمله ی مختصر عاجز و عاصی و شرمنده ام
واقعا وقتی کامنتهای عریض و طویل و غنی عزیزان را میبینم که چنین مهربانانه و دلسوزانه و متعهد نقد میکنند،
بیشتر شرمسار و بنوعی خجالت زده کم کاری وکم بضاعتی م میشوم..
درود بر تک تک نازنینان و بزرگواران
خصوصا بانوان که احساس میکنم چتر حمایتشان در نقد و بررسی گسترده تر و وسیع تر از اقایانست....
خانم زهرا ستایش کیا،صدف عظیمی عزیز، فرهین اریایی نازنین،و...و...و..فرمیسک مهربانوی بزرگوار و «شیر دختر کرد» و...و...و..الی ماشاالله.....
و سایر عزیزانی که ممکنست ذکر نامشان درمجال کلام نگنجد..
====
گفتگو ایین درویشی نبود
ورنه باتو گفتگو ها داشتیم...
خب دختربزرگوارم..
از حرافی م پوزش میطلبم
و امیدوارم که روز به روز شاهد زیباترین ها و جاودانه هایت باشم
نه تنها شما ....که مابقی عزیزان و بزرگواران این کوچه باغ صمیمی و ناب..
با وجودی که به عینه اینرا حس میکنم..
برای خودت سلامتی و طول عمر و برای خوانواده ی معززت خوشبختی و شادمانی و برای روح مادر بزرگوارت طلب غفران الهی میکنم
===
و بقول سید فقیه نازنینم
امید که روح مادر بزرگوارتان در جوار سادات و صالحین و مقربین درگاه الهی با سیده فاطمه بانوی دوعالم محشور باشند..
از همراهی شما عزیزان سپاسگذارم .......
یا حق...


1