( نقد فرمایید لطفا ) ( لطفا نقد و اصلاح فرمایید ) .................................. با سلام و درود فراوان به همه عزیزان سه غزل در شبهای دل انگیز ماه مبارک رمضان سرودم : خواستم آنها را پاره کنم دلم نیامد ؛ هرچند به زیبایی آنها امید ندارم :: از اینرو اندیشیدم که برای نقد و اصلاح : آنها را در معرض لطف شما یاران خوب و مهترانِ سخن سنج و درد آشنا قرار دهم ؛ اینک خواهشمندم : 1- نقد فرمایید ( محتوایی و شکلی ) 2- اگر ممکن است : در اصلاح و تکمیل آنها یاری فرمایید 3- اصولا بنظر شما : اینگونه دلنوشته ها : باز خوردی چگونه دارند ؟ و تا چه اندازه مورد پسند و اقبال جامعه شعری و مردم قرار میگیرند ؟ ( بار عام ) - اولین شعر - شب بیست و سوم - شب قدر عشق بود و یار بود و شوق بود و ما همه جمله بر درگاه او گِرد آمده بی واهمه تا ز یار آمد سخن : جان تازه و شاداب شد اشک بود و شوق بود و شور بود و همهمه در میان خیل مهمانان ؛ همه دیدم به جوش نام یا رب بر لب و اندر سماعی با همه بخش و عفوم کن فغانی : تا ثریا میرسید جملگی آهنگ بود و سمفونیها با همه در میان جمع بودی مردمان پر گناه یکصدا فریاد مردم بود : یا رب درهَمه ................................................... ( عشق جانان ) - شعر دوم - شب عید فطر سوزم به عشق جانان : ققنوس نار طورم وعده چو داد رحمان : دلبسته من به حورم گفتم خدای سبحان : مسطوره ای فرستد گفتا چنین نشاید : نوشانه شو طهورم گفتم که می بگَردان : خمًار ما تو یزدان گقتا نماز شب کن : پرواز کن به طورم سوری دهم به مستان : بزمی به می پرستان چون مرغ شو به بستان :باز آی و خور سُحورم داند که می پرستم : مرغی ز باغ هستی چون می نباشد امشب : چونان شود فطورم من چونکه سوی او شد : افکنده سر به زیرم ناپاکدل چو بودم : شرمنده از حضورم چون مصطفی تو باشی : خوش بنده ای خدا را در یاد کن دعایت بیدل که در فتورم ............................................... سُحور = آنچه در سحر میخورند = سحری فطور = آنچه در افطار میخورند = افطاری فتور = ضعف ........................................................................ ( خسته از فراق ) - شعر سوم - در یکی از شبهای نخست جان خسته از فراقت آلوده پُر گناهم آتش گرفته جانم : شرم از تو روسیاهم از مهر تو همین بس : هر دم که بیکسم من رو سوی تو نمایم : ور نه که من تباهم ای مهر جاودانه : بی تو چگونه باشم در خانه ی دلم شو : دانی که بی پناهم سرمایه و نوایم : مهرت به جان خدایم من این جهان و مینو : بی تو چگونه خواهم ؟ سوزم به عشق جانان : ققنوس نار طورم بر من کنی نوازش : چون طفل سر به راهم .................................................... پیشاپیش سپاسم را از مهری که می نمایید پذیرا باشید ....................................................
|