آنگاه که انسانیت به لرزه می افتد ! آنگاه که دلمان می لرزد .... و زمین زیر پایمان به لرزه می افتد .... و اشک بی دریغ می بارد ..... و خون بی حساب می گرید ..... و فریاد ها بر آسمان میرسند .... و آه تنها حکمران انسانیت است ... آه ... آغوشت را برایم بگشای .... که تنها پناه من آنجاست .... که تنها مامن و تنها نیاز من آنجاست .... آغوشت تمام موجودیت من است ! آغوشت دنیای من است .... دنیای جاویدان من است ! و چشمها .... و چشمهای زیبای وحشت زده ..... آه .... خدا یا چشمها کجا را نگاه می کنند ؟؟؟ چشمهای کوچک زیبا سراغ چه کسی را میگیرند ؟؟ و زندگی ...... ادامه می یابد .... زلزله بزرگ و دلخراش آذربایجان شرقی در دلهای انسانیت تاثیر عمیقی می گذارد و حماسه کمکهای مردمی این مرز و بوم به اندازه ای هست که نیازی به فراموشکاران نباشد برای ادامه انسانیت ..... سلام بر ملت بزرگ آذربایجان که همیشه از هر بلایی با افتخار سر بر آورده اند ! گوز یاشیم ، چشمه اولوب --- سرشکم چشمه شد داغدان آخیر --- ز کوه میریخت من بو داغی آغلاییرام --- من این کوه را گریستم داغ آدینی مندن آلیب --- کوه (داغ ) نام از من گرفت سینه مین آهیندان آلیب --- از داغ سینه ام گرفت آه چکیرم..... --- آه بر کشم... یاندیریرام ... --- بسوزانم... اود یاغیرام ... --- آتش بارم... من یاخیرام وارلیغیمی --- نابود کنم هستی خویش من آخیرام گوز یاشیلا --- با اشک خود بریزم من آیریلیرام .... آیریلیرام --- جدا گردم ...جدا گردم 1390/6/6 نمیدانم چرا این شعری را که دو سال پیش نوشته بودم .... یک سال صبر کردم برای انتشارش .... واقعا نمی دانم !!! ********* یک سال از زلزله در آذربایجان گذشت ! روح رفتگان شاد باد .
|