کمی بیشتر از صمیمی! (4) به نام او که روشنی بخش جان است شنیدید که می گن یارو کبکش خروس می خونه، خب حق هم داره تیپ عالی که باشه و جیب خالی، پُزِش هم عالی می شه ولی اینا رو بی خیال این روزها دیگه پُز عالی به درد منو تو نمیخوره مهم یه نمه عقل و احساسه که البته اونم بعید میدونم این دو تا با هم کنار بیان یا احساسه سر عقل و زیر آب می کنه یا عقل سر اون یکیو اینجا شده بازار منم منممممممممممم ها البته مشتریهاش خاصه ها همه جا خریدار نداره گاهی وقتها آدم به چشمای خودشم نمیتونه اعتماد کنه، جالب اینه که می گن چشمها هیچوقت دروغ نمی گن البته از وقتی لنزهای جور و واجور و هزار تا دنگ و فنگِ جراحی اومده، اون چشمها دیگه چشم نمی شند که زبان بازی هم که قربونش برم شده وسیله امرار و معاش البته نگفته نماند که کار هر کسی هم نیست ها، اینم یه هنره که البته این روزها خیلی ها سر و دست می شکنند واسش راستگویی هم که دیگه بی خیــــــــــــال آدمها فعلا فرش دست باف دروغگوئی شده قالیچه پــــــــرواز سر زیر آب کردنِ آدمها هم که شده مثل آب خوردن همین که دو سه تا رو بشه خرید با همون زبان بازی ها، دیگه کافیه اونوقته که میشه جریان همون روباهه که البته شاهدش یکی نیست ها، می شن یه عالمه خلاصه محکمه جالبی راه میندازیم گاهی وقتها البته کو گوش شنوا و چشم بینا آها یادم رفت بگم بهتره کلاه خودمو بگیرم باد نبره!
|