شعرناب

من خدا را دیده ام.....


در صليب و زنگ ناقوس کليسا
من خدارا ديده ام...
در نهيب ِطور ده فرمان موسي
من خدارا ديده ام...
در پيام نيک زرتشت اهورا
در قيام خاتم خوبان دنيا
من خدارا ديده ام...
در طلوع صادقِ صبح سپيده
من خدارا ديده ام...
در غروب آفتابِ رنگ پريده
من خدا را ديده ام...
در خطوط چهره اي زحمت کشيده
در نگاه پير مردي کار ديده
من خدارا ديده ام...
در نهاده شعر مولا و حافظ
من خدارا ديده ام...
در شبي در يک فضاي عاشقانه
من خدارا ديده ام...
هم رهِ هر لحظه از روح لطافات
پر کشيدم بر فضايي عارفانه
من خدارا ديده ام...
در زلال چشمه اي جوشيده از سنگ
من خدارا ديده ام...
در پر پروانه اي زيبا و خوش رنگ
من خدارا ديده ام...
در نواي زير و بم هاي يکاهان
سوخته دل در نغمه ي مرغ شب آهنگ
من خدارا ديده ام...
.
.
.
من خداراديده ام...


1