شعرناب

چگونه می توانیم تلنگری بزنیم که به خودمان بیاییم


همه ما دردمان
دیده شدن است .زیر نور افکن ها ، دوربین ها و میکروفن ها بودن ، اما مخاطبان فرق
می کنند ، یعنی کسی می خواهد اثرش در مجامع دانشگاهی دیده شود و کسی خرسند است به
اینکه بچه های خوابگاه بدانند شاعر است . دیگری میخواهد در مسیر شعر فارسی دیده
شود . اما دغدغه دیده شدن هست ، از کوچکتر ها تا بزرگترها هست ،اما اینکه از کدام
منظر و از کدام پنجره خیلی مهم است . ما در خودآگاه یا نا خود آگاه وقتی شعری می
نویسیم حتما مخاطبی فرضی داریم، می گوئیم که چه کسی قرار است این را بخواند .
وقتی توقعمان
را بالا ببریم به این می رسیم که خوب اگر فلانی متوجه ایراد من نشد فلان شاعر با
سواد تر متوجه می شود و کم کم به این سمت می رویم که ایرادهایمان را کم کنیم . آن
وقت است که دیده شدن پدید خواهد آمد . امروز نشد روزی خواهد شد ، بزرگانی که در
خلوت کار کرده اند در نهایت در تاریخ ادبیات و مسیر شعر فارشی دیده شدند . اما
بسیاری هم هستند که در مسیر کارشان فقط جلوه گری می کنند . در تاریخ شاید بشود
فردوسی رامثال زد . تمام شاعران هم روزگارش صرف یکسری نیازها شد ،اما کسی که از آن
دوره به آن به عنوان شاخص ماندفردوسی بود که اهدافش کاملا مجزا بود از دیگران .
بر گرفته از
روزنامه جام جم
در گفتگو با
اسماعیل امینی شاعر و منتقد


2