شعرناب

بیعت با سید فکری


سلام جناب ِ فکری
دورا دور جویای احوال تان هستم و می دانم که چقدر خسته اید و رنجور.
خسته از مشکلاتی که گاه گاه در سایت پیش می آید .
خسته نباشید مرد ِ شریف
فکری ِ عزیز ؟
روح ِ بلندتان ، تلاشتان ، و بزرگواری تان از چشمان ِ این حقیر پوشیده نیست .
شخصی که بی هیچ چشم داشتی ، با تمام ِ مشقت و سختی ، چه از نظر مالی ، و چه از نظر معنوی ، چنین محفل و بزمی را جهت پذیرایی از هموطنان خود مهیا کرده است ، دستانش سزاوار بوسیدن است .
مدیری که با خلوص نیت به تک تک اشعار سر می زند ، و خود را شاگرد کاربران می داند ، قطعا شایسته ی ستودنی ست بس عمیق .
آمده ام که بیعت کنم .
تمام خوبی های سایت را سرمه ی چشم خواهم کرد و سپاس می گویم .
و اندک کاستی های آن را صبر پیشه خواهم کرد تا بلوغ ِ این جاودانه سایت .
دستانم را به نشان بیعت در پیشگاه شریفتان روانه می دارم ، و دست می سایم بر عرق جبین تان ، باشد که اندکی خستگی از ذهنتان بدر آید .
سید بزرگوار ؟
شب رفتنی ست و ایمان داریم .
کوتاهی تقدیم می کنم به شما و سایت با ارزشتان .
*
شب
تکه زغالی بیش نیست
در نگاه ِ بره هایت
چشم چین ِ شور چشمی ها !
*
دوستان ؟!
عزیزان ؟!
بزرگواران ؟!
شاعران ؟!
مهربانانی که این مطلب را می خوانید
عاجزانه تقاضا دارم ، در صورت موافقت با عرایض این حقیرِ،
دستان ِ پر مهر مدیر زحمت کش را بفشارید
و یک یا علی به این مطلب ضمیمه فرمائید .
و در آخر
حرف همین بود ولا قوه الا بالله
هرکه مرد است قدم رنجه کند بسم الله


1