شعرناب

پشیمانی یک مرد


آرامشی که این لحظه در وجودم دارم را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کنم
نه با غرور زمین گیرت
و نه با رفت و آمد پیچیده ات
عشق آن نبود که دست کودکی رادر دستت بگیری و با خود بکشی
عشق هرگز ندیدن گامهای یک کودک نبود
عشق فرو رفته بود در تمام تنی که هرگز لمسش نکردی
عشق دامنی بود که 10 سالگی ات از رودخانه آورده بود و هنوز درآغوشم خیس است
عشق مچاله شده بود
عشق راهیچ بارانی صاف نمی کرد
عشق طوفانی طوفانی بود
عشق از جاری نشدن، مدام برکه هاراملامت می کرد
عشق راکتابی می خواهم به اندازه ی سوختن یک مرد
به اندازه ی گریه های یک مرد
به اندازه ی ناله های یک مرد
به اندازه ی بی خوابی یک مرد
به اندازه ی بی تابی یک مرد
به اندازه ی پشیمانی یک مرد
به اندازه ی طغیان یک مرد
تلاطم و طغیانی ام راوقت برگشتن است
آرزو حاجی خانی
................................................................................
در این لینک در مورد این نوشته صحبتهایی شده است.
http://shere2.com/?p=6937


1