به معشوقه ام (درنبود تو) به معشوقه ام{در نبود تو} معشوقه ام فرصت درنگ نیست تا زیر خاک نبردنم لحظه ای بر بالینم بیا " بیاو با گرمی سینه ات روی سردی پیکرم فرو ریز خستگی رو از تن بی جانم بیرون کن . . . . ! سینه مو خالی از غم کن تا شب نشده و فشار قبر استخانهای سینه مو درهم نشکسته ، تو خستگی تنم در هم بشگن افسوس که دیر آمدی و من روزهاست زیر خاکم . . . ! لحظه ای معشوقه ای بر روی سنگ مزارم میگه : کیه که می کنه هر شب صدایم ؟ بشنو . . . ! که این منم عاشق تو. . . . ! لحظه ای بر سر خاکم بنشین و گلهای بابونه رو بر مزارم ببین . .! ببین که تو نیومدی و گلها ریشه اعماق پوسیده ی سینه ام بستن تا نبود تو رو جبران کنن تو که نمی خواستی عشقم کسی رو دیوونه کنه تو که نمی خواستی کسی توی قلبم خونه کنه بیاد حسادتهای همیشگیت لحظه ای با بابونه های سفید مخملی هم حسادت کن بابونه ها رو با ریشه از روی مزارم بر کن ...! لحظه ای به یاد لجبازی های همیشگیت با روزگار نیز لحظه ای لجبازی کن روی انباشته خاک مزارم آرام بخواب گریه کن تا گریه ات آب بده تو رو –و رو به جسم پوسیده ام ریشه کن و بگذار تاریشه ات سینه مو در هم بشکافه که از فرصت آغاز طلوعش تا لحظه ی آخر غربت غریب غروبش انتظار خواب خانه ی سینه ی متروک تو رو داشت...! تقدیم به خانه ی سینه ی خرابت در فردا كبوتر باران (كاك باران) فيروز كوه، روستاي زيباي جزرجگ 1381
|