شعرناب

یک ویژگی نادر در غزل منزوی

حسین منزوی مشهور به سلطان غزل، از بزرگترین و تاثیرگذارترین شاعران چند دهه اخیر ایران است. نوآوری‌های او در زبان و ایجاد تصاویر بدیع، زبان صمیمی و در عین حال فخیم، زبانزد خاص و عام است و اشعار او را پلی میان غزل کلاسیک و شعر نو می‌دانند.
مطالعه غزل منزوی جدا از لذت هنری و معنوی برای نشان دادن مختصات غزل نو و نئوکلاسیک بسیار حائز اهمیت است.
در شعر منزوی ویژگی‌های سبکی فراوانی هست که در خور بحث و بررسی هستند اما چند ویژگی نادر در غزل او هست که در غزل دیگران، چه متقدمین و چه متاخرین بسیار کم بسامد است.
یکی از این ویژگی‌های سبکی نادر در غزل منزوی استفاده بسیار زیاد از جملات معترضه و بدل در میانه مصراع است. چیزی که در مقایسه با منزوی در شعر امثال سعدی، حافظ، مولانا، عطار، سایه، شهریار، رهی، صائب و... بسیار نادر و کم بسامد است. یک پژوهش در این باره انجام شده بود که این ویژگی را (مهم‌ترین و پرکاربردترین نوآوری منزوی در نحو) نامیده بود، با این تفاوت که جملات معترضهٔ او عمدتا حشو و زاید نیستند و حذف آن ها به معنای شعر آسیب می زند. این پژوهش را می توانید در این لینک بیابید:
s: ghoghnoos262.blogfa.com post 42
اما انواع و ساخت این جملات معترضه چگونه است؟ اهمیت این نوآوری در چیست؟ آیا این نوآوری به شعر منزوی کمک کرده یا منجر به ضعف آن شده؟
قبل از هر چیز باید دانست این بدل‌ها و جملات معترضه و میانی چند دسته هستند. در موارد بسیاری به شکل جمله ندایی هستند:
نشسته‌ام به عزای چراغ مردهٔ خود
بیا که سوک مرا، (ای ستاره)، نور کنی
که جمله ندایی (ای ستاره) مصداق مورد نظر ماست. یا این مثال:
ای دل من سر مزن بر سینه این‌سان ناشکیبا
لحظه‌یی، (دیوانه جان)، آرام بنشین خواهد آمد
یا این مورد:
اگر تو، (طالع موعود من)، ظهور کنی
در مواردی این عبارات برای توضیح هستند مثل:
دلت مراست، (تو خود گفته‌ای)، اگر بدنت نیست
گاهی حالت بدل دارند:
بی‌گمان از آینه جشن سرورآمیز حسنش
راه دوری تا من، (این تصویر غمگین)، خواهد آمد
یا این مورد از منزوی که شهرهٔ عام و خاص است:
پلنگ من، (دل مغرورم) ، پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
که مقصود از این تصویر غمگین در واقع خود شاعر است و مرجع آن ضمیرِ من در همان مصراع است.
گاهی جای قسمتی در جمله را که باید در آغاز جمله به وسط جمله جابجا می کند:
کسی که باد می‌بارد ، (گفتی)، توفان می‌درود
تا خود چه درو خواهد کرد، کسی که توفان می‌کارد
که واضحا در حالت عادی (گفتی) باید در اول مصراعِ اول باشد.‌ ممکن است منتقدی این قبیل موارد را مصداق ضعف تالیف بداند که فصاحت کلام را مخدوش می‌کند (جدا از این مسائل، مضمون این بیت منزوی شاهکار است).
همانطور که می توان حدس زد در وزن‌های طولانی و سنگین احتمال یافتن چنین مواردی چه ندایی، چه بدل و ... بیشتر است؛ و البته منزوی به وزن‌های سنگین و وزن‌های کم سابقه یا بی‌سابقه‌ای که نرم و غیر ضربی هستند تمایل زیادی دارد.
حالا سوال این است که اهمیت این عنصر پر بسامد در شعر منزوی چیست؟ آیا این نوآوری به شعر منزوی کمک کرده یا منجر به ضعف آن شده؟ در واقع می‌توان از دو قطب مخالف به این مسئله نگاه کرد:
(1) در بسیاری موارد این به اصطلاح حشو‌ها در شعر منزوی کمک بسیار زیادی به جریان معنا در شعر می‌کنند؛ مثلا این مورد را نگاه کنید:
بیا که سوک مرا، (ای ستاره)، نور کنی
واضحا اگر ای ستاره را حذف کنیم تصویر رسایی خود را از دست می دهد و بدون (ای ستاره) معنا واضح نخواهد بود. از طرفی اگر (ستاره) اول مصراع می‌بود قوت و رسایی این مصراع را نداشت، چرا؟ چون ستاره با نور تناسب معنوی دارد و وقتی این دو نزدیک به هم می آیند انسجام معنایی مصراع قوی تر می‌شود. در مصراع (اگر تو، طالع موعود من، ظهور کنی) همین مسئله را می توان درباره طالع موعود و ظهور گفت.
علاوه بر این گاهی استفاده از بدل یا یک جمله ندایی می‌تواند صمیمیت یا اثر احساسی کلام را افزایش دهد:
راه دوری تا من، (این تصویر غمگین)، خواهد آمد
واضحا این نوع بیان اثر قدرتمند تری دارد تا اینکه شاعر بیاید اول خودش را به تصویر غمگین تشبیه کند و بعد موضوع اصلی را بیان کند.
از طرف دیگری گاهی این نوع بیان نه تنها مصداق اطناب نیست، بلکه مصداق ایجاز است؛ در همین مثال
راه دوری تا من، (این تصویر غمگین)، خواهد آمد
شاعر بدون اینکه یک مصراع یا یک جمله را مستقلا به تشبیه یا استعاره اختصاص دهد آن را به صورت فشرده در یک مصراع بیان می‌کند.
یک مزیت دیگر این نوع بیان پتانسیل آن برای بیشینه کردن آشنایی‌زدایی است؛ اگر در میانه مصراع یک عبارت کوتاه یک تصویر غیرقابل پیشبینی خارج از بافت عادی جمله بیان شود می تواند موجب شگفتی بیشتر خواننده شود.
(2) از محاسن این عنصر در شعر این استاد فقید گفتیم اما حقیقتا نمی‌توان خطر ضربه به فصاحت و ایجاز در شعر را نادیده گرفت؛ البته از نظر این بندهٔ کم سواد در اکثر موارد منزوی به خوبی این تکنیک زیبا را به کاربرده است اما در مواردی خوش ننشسته است. مانند این مورد که قبلا هم ذکر کردیم:
کسی که باد می‌بارد ، (گفتی)، توفان می‌درود
جالب است که روش بیان در این مصراع شبیه روایت در نثر انگلیسی است؛ مثلا در زبان انگلیسی می‌گویند:
I'm tired) Edward said (But okay I help you))
(من خسته ام)، ادوارد گفت (اما باشد کمکت می کنم).
در نهایت پذیرای هر گونه نقد و نظر عزیزان چه موافق چه مخالف به تحلیل خودم هستم تا اگر لغزشی در استدلال بنده هست رفع شود.


2