شعرناب

خاطرات مهتاب


سال 1391 بود كه دفتر خاطراتم را گشودم تا هراتفاقي كه در گذشته برايم رخ داده بود را روي كاغذ پياده كنم. آن روزهايي كه به سرعت باد گذشتند،آن روزهايي كه ديگر برنمي گردند تا اشتباهاتمان را جبران كنيم.... من مهتاب 26 ساله هستم در تهران زندگي مي كنم اتفاقات ناگواري كه يرايم افتاد از سال 1386 شروع شد تا آن موقع طعم ناكامي را نچشيده بودم... تنها با پدر ومادر مهربانم رندگي مي كنم در خانه اي مجلل و باشكوه اما چه سود اينهمه ثروت توانايي مقابله يك حادثه را ندارد... از من به شما نصيحت ذكر ثروت بدبختي مي آورد ولي ياد خداوند يكتا آرامش. از آنجا كه ياد خدا بودم توانستم با اين همه حوادث و اتفاقات كنار بيايم،شكيبا باشم،ناسپاسي نكنم و.... دوست دارم خاطرات مهتاب گريبان را بخوانيد تا شايد عبرتي باشد براي شما و آيندگان........
مهتاب مهرانيا 1391/2/3


2