شعرناب

گفتگو


آهنگ الف لیله ولیله (هزارویک شب)با گیتارعمرخورشیدپخش میشد.بیش از صدبار از معرفی این آهنگ
ونوازنده ی گیتارش تشکر کرد و بیش از صدبار جواب دادم خواهش می کنم.دفعاتی رو که با ذوق وشوق بیشتری تشکر می کردمن هم اضافه می کردم خوشحالم که خوشتون اومده. کم کم صحبتهای کاری و
بعد مختلف شروع شد و گل انداخت .وقتی باهاش حرف می زدم برای مقبول متین سنگین وخانم جلوه کردن نیازبه ماسک نداشتم.راحت بودم وبدون خودسانسوری بی ریا میگفتم و گاه میخندیدم. دراوج حرفها یکباره برید. ساکت شد وبه دیوارمقابلش خیره .دقایقی در سکوت سنگین گذشت.نگران شدمبا هر سختی عاقبت نگاهش رو از دیوارگرفت .معلوم بود خیلی تلاش می کند اشکش نریزد بانگاهی عمیق و از پشت پرده ای اشک مستقیم به چشمم زل زد مژه هم ؛ هم نمی زد به بهانه ی روشن کردن سیگار سرمو پایین انداختم.دلم نمی خواست تصویر اشکش رو تو چشمام ببینه. مثل صندوق گنجی که با کلیدی طلایی درش باز شود لب باز کرد:- میدونی ...میدونی من ..من مدتها بود باکسی حرف نزده بودم مدتها چه تلاشی برای فرو بردن بغض و نریختن اشکش می کرد.
-وا شماکه روزی صدنفر رو با وقت قبلی و هزار نفر رو هم بدون وقت قبلی می بینید صدای آهسته و آرومش می لرزید:
- حرفای ..حرفای .. نمی گم ...گفتگو رو میگم گفتگوکردن .هرکس برا کندن چیزی باهام حرف میزنه ولی تو ..تو به حرفام گوش میدی... تو گوش میدی که فقط منو بشنوی منو....باهوش ترازآن بود که فکرکندبرای پولش ویا اسمش آنجا هستم.واینقدر دروغ شنیده بود که اولین حرف از
کلمه ی راست و بی ریا را تشخیص ودر هوا می قاپید.نمی دونستم چی بگم.ساکت شدم .تازه منظورش رو متوجه شدم .وفهمیدم چقدرتنهاست ظاهرا دور و برش شلوغه ولی پشت پرده فقط تنهاییه . اصلا فکرشو نمی کردم اصلا . سیگار بعدی رو روشن کردم. نگاهم خیره شد به حلقه دود. دود دل و عمرخورشیددرخلوت وسکوت همچنان داستان هزار و یک شب رو می نواخت با گیتار سحر آمیز و دیوانه کننده اش و هوا بوی سیگارو بغض می گرفت.
پایان


2