شعرناب

سوالاتی در مورد نگارش ترانه در کنار موسیقی ، گپی در خصوص مواردی که این معضلات بیشترین اثر گذاری را دارند

در ادامه بحث بهترین روش ها برای نوشتن وزن های مورد استفاده در شعر و ترانه نظر شما را به موردی که به نظرم رسید جلب می کنم . فرض بفرمایید موسیقی ای مطابق آنچه در فایل صوتی 1 درج شده است به ذهن آهنگساز رسیده است و از شما خواسته که ترانه ای یا شعری مناسب این وزن بسازید.
چیزی که من از لحاظ ساختار موسیقایی برای ثبت ریتم اجرای موسیقی ثبت کرده ام مطابق شکل زیر است :
حال فرض بفرمایید که بر این اساس من آمده ام و ترانه ای به تقطیع ذکر شده در ذیل وزن خوانی موسیقایی ثبت کرده ام سروده ام که الان با ماهیت و کیفیت این ترانه یا شعر کاری ندارم بلکه فرض را بر این گذاشته ام که مطابق وزن موسیقی خود سروده ای را مرتب کرده ام . حالا بیاییم و این سروده را از دیدگاه ارکان عروضی بسنجیم .
آنچه که مطابق تقطیع تصویر بعدی به نظر می رسد و( اگر اشکالی بر آن وارد است لطفا بفرمایید من آن را تصحیح کنم ) اگر آنچه با توجه به وزن قرائت ترانه یا شعر و تقطیع آن در ذیل وزن موسیقی قبلا بالا نوشته بودم با گذشت از استثنائاتی که آن هم جای بحث دارد و البته نظر دوستان در موردش باز است می توانیم به ترکیب بندی زیر برسیم :
متفاعلَن متفاعِلَن فاعلن فَعَل فَعولُ مَفاعلن (که اگر مکث هایی که با سکوت مشخص کرده ام را نیز در هجا بندی در نظر بگیرم گویی دو بخش 12 هجایی را برای هر بیت در نظر گرفته ام )
حال آیا چنین وزن عروضی وجود دارد یا باید از زحافات برای نام گذاری مناسب برای آن استفاده کرد ؟
البته شاید شخصی بگوید اینکه بطور مثال 4 هجای کوتاه پشت سر هم نمی آید استفاده نماید و قرائت" به اون خدا "را غیر منطبق با وزن طبیعی کلام تشخیص بدهد در حالی که بسیار در موسیقی پیش خواهد آمد که برای انطباق با ضرباهنگ مناسب و دلخواه آهنگساز که خصوصا در مترونوم سنگین ساخته باشد از این نوع کشش استفاده شود و یا حتی 4 هجای بلند پشت سر هم بیاید که آن هم در ادبیات کلاسیک موارد شاید به نمونه های کمی از این دست بربخوریم که ترکیب بندی آنها به چنین چینشی برسد. در هرصورت سوال نگارنده این است که اگر ذهن را از ابتدا از تقید بحور متداول عروضی در این نوع دستاورد ترانه ای رها سازیم و بدنبال یافتن بحر مناسب با آن نباشیم آیا سریع تر و مناسب تر به جواب نزدیک نمی شویم ؟
اینکه ترانه شما بطن شاعرانگی را داشته باشد و از کشیدن یا سرعت بی رویه در ادای هجاها دوری کند باعث صحت و سلامت کار خواهد بود . لذا این سوال برایم مطرح است که آیا ملاک دیگری برای تقید ترانه داریم یا اینجا بواسطه همراهی با موسیقی می توان دست به این کار زد؟
در ثانی آیا بهتر نیست به بستر قافیه و یا مواردی که زینت ترانه خواهند بود و علاوه بر موسیقی درونی به موسیقی بیرونی اثر نیز اضافه می کنند تنها به عنوان زینت نگاه کنیم ؟ بطور مثال اگر قید قرار دادن قافیه برای ترانه بالا نبود شاید به گستره واژگان منطبق با وزن مناسب ترانه ، انتخاب های آزاد داشتیم . اصلا شاید برای این موسیقی استفاده از انواع دیگری از شعر مثل بستر شعر نیمایی یا سپید مناسب تر باشد .این درحالی است که عده ای پدید آمدن شعر سپید را آزاد نمودن شعر از بستر وزن و موسیقی دانسته اند ولی می توان اینجا آن را با قابلیت داشتن تنوع وزن در نوع سپید به قابلیت تطبیق با خواسته های ترانه سرا تعبیر کرد.
اینها مواردی هستند که در ادامه سوالاتم در خصوص نحوه هماهنگی ترانه و موسیقی و طریقه ثبت و ضبط آن درخواست طرح داشته ام و فکر می کنم در اینجا آنچه برای یک ترانه سرای این ژانر از موسیقی مفید فایده خواهد بود نه تنها تسلط به اسباب قدیمی شعر مانند بحر های عروضی بلکه شناخت او از ریتم ، موسیقی ، کشش ، خط نت و ابزاری است که نگارش موسیقی بدان ها وابسته است می باشد و از آن مهم تر انطباق حرکت صحیح موسیقی با موسیقی کلام بطور صحیح است تا بتواند مفهوم را درست ادا کند .
ارایه نظر اساتید و همراهان محترم در این زمینه کارساز خواهد بود .
در بخش بعد اگر بتوانم پاسخ مناسب از دوستان در این زمینه بگیرم و اطمینان به روشی که انتخاب کرده ام پیدا کنم در قدم بعدی از قراردادن ملودی 1 بصورت موسیقی وسپس تنظیم مختصر و قراردادن ترانه انتخابی بر روی آن ،ادامه مسیر خواهم داد .
پی نوشت برای اهمیت پرداختن به موارد یاد شده و وضعیت ژانر موسیقایی متاثر از نتایج بحث یاد شده
آنچه که می توانم نقصان آن را در برخورد با این مسایل در ادبیات مکتوب بشمرم همان کمبود ارایه کارهای مستند قابل دسترسی همگان در زمینه های مانند اپرا ، نمایشنامه های موزیکال ، اپرت و ... می باشد . حتی نمایش های موزیکال سنتی ما نظیر تعزیه که از پتانسیل خوبی برای تنظیم و ثبت برخوردار می باشند تاکنون بیشتر در سینه مجریان آن نسل به نسل به دیگری منتقل شده است و نگارش موسیقی ، کلام و نت آن بصورت مکتوب به کیفیتی که قابلیت برنامه ریزی داشته باشد صورت نگرفته است یا حداقل بنده به منابع آن دسترسی نداشته ام . بطور مثال عرض می کنم در منطقه کاشان تعزیه های بسیاری هر سال اجرا می شوند که بنده بواسطه خویشاوندان چند بار از نزدیک مجریان و مطالب اجرا شده را ازنزدیک دنبال کرده ام و بیشتر بر اساس اشعار و به مانند موسیقی دستگاهی و بر حسب توانایی و حس و حال مجری در دستگاه ویا گوشه مشخصی اجرا شده اند و همراهی سازهای بادی و کوبه ای متداول در این نوع مراسم تماما بصورت حسی و در لحظه بسته به توانایی و دایره شناختی نوازنده و خواننده اجرا می شود . در حالی که قاعدتا با گذشت صدها سال از آن می بایستی تاکنون نسخه های ثبت شده ای در میراث فرهنگی ما برای آنها وجود داشت که محل مطالعه و بسط و گسترش موسیقی برنامه ریزی شده قرار می گرفت . نمونه های بسیاری از اپرا های ایرانی نگاشته شده هم همچنان در آرشیو های وزارت ارشاد و یا خانه های سازندگان متوفی بصورت اجرا نشده و یا اجرای محدود شده وجود دارند که به لحاظ محدودیت اجرای صدای زن و یا امکانات زیر ساختی اجرایی آن بی سرانجام رها شده اند . از آن جمله می توان به اپرای مانی و مانا کار زنده یاد حسین دهلوی اشاره کرد که تنها بخشی از آن توسط علی رهبری و نادر مشایخی اجرا گردیده اند و بخش اعظم آن بدلیل محدودیت های یاد شده تاکنون اجرا نشده اند . در زمینه اپرای عروسکی هم کار زیبایی توسط استاد بهروز غریب پورصورت گرفته است که اینها همگی محدودیت های آثار مکتوب در این زمینه را نشان می دهند . چند نمونه کار موزیکال هم در سالن های تهران به اجرا در آمده اند که همگی ترجمه آثار غربی می باشند که موسیقی آنها خارجی بوده و در همراهی با آن متن ترانه انگلیسی ترجمه ای شده است که توسط بازیگران اجرا شده است .از این نوع میتوان به نمایش های اشکها و لبخندها ، الیور توئیست ، بینوایان و دیو ودلبر اشاره کرد که اکثرا تنها به زور ستارگان بعضا سینمایی و تئاتری و درموارد محدود خوانندگان پاپ آن و با طراحی صحنه بدون ارایه محتوای موسیقایی قابل تامل به پایان اجراهای محدود خود در تهران رسیده اند . نمایش هایی از دست سیصد یا رستم و سهراب نیز بیشتر به کلاژی از ترانه های غیر هماهنگ آهنگساز در ژانرهای مختلف شبیه می باشند که به انسجام و یکدستی یک کار موزیکال صحنه ای مانند آنچه درنمایش های موزیکال برادوی مرسوم است که دارای خط نمایشی ، اجرای بازیگر /خواننده و موسیقی همراه باشد نزدیک هم نشده اند .باید قبول کرد در حالی که پتانسیل در اختیار گذاشتن مستندات این ژانر نمایشی و تبیین و تربیت متخصصین آن توسط نهادهای آموزشی کشور وجود داشته و بازگشت فرهنگی خوبی برای آشنایی مردم با فرهنگ و پیشینه فرهنگی خود در این ژانر وجود دارد واقعا تاکنون بدون پشتوانه رها شده است . امید است که بتوان روزی از این ابزار خوب برای اشاعه فرهنگ بومی و جذب مخاطبین فرهنگی آن استفاده کرد . این ژانر در صورت ثبت و ضبط و تربیت نیروی حرفه ای مخصوص به خود قابلیت های بسیاری برای تبلیغات فرهنگی ایران در دنیا نیز خواهد داشت که ارزش آن بر هیچ اهل فرهنگی پوشیده نیست . به امید آن روز


1