شعرناب

تلخیصی بر کتاب بچه ها از کجا می‌آیند؟

کتاب بچه‌ها از کجا می‌آیند؟
کتاب "بچه‌ها از کجا می‌آیند؟" نوشته‌ی خانم "سوفی بلکال" است.
سوفی بلکال یک هنرمند استرالیایی و تصویرگر کتاب‌های کودکان مستقر در بروکلین، نیویورک است.
او برای یافتن وینی: داستان واقعی مشهورترین خرس جهان و مدال سال 2019 برای سلام لایتهاوس، مدال Caldecott 2016 را کسب کرد. او تاکنون بیش از 30 کتاب برای کودکان نوشته است، از جمله سری Ivy و Bean.
انتشارات پرتقال این کتاب ۳۳ صفحه‌ای را با ترجمه‌ی خانم "شبنم حیدری‌پور" چاپ و منتشر کرده است.
نویسنده در این کتاب ماجرای شیرین و آموزنده‌ی پسر بچه‌ای را به تصویر می‌کشد، که پدر و مادرش به او می‌گویند که به زودی صاحب یک برادر یا خواهر جدید می‌شود.
این موضوع باعث کنجکاوی پسرک می‌شود؛ او باید بفهمد که بچه‌ها از کجا می‌آیند؟!، پس هر طور که شده می‌خواهد جواب سوالش را پیدا کند.
او از دوست بزرگترش، معلم مدرسه، پدربزرگ و پستچی سوالش را می‌پرسد. هر کسی به او یک جواب متفاوت می‌دهد که بعضی از آن‌ها درست و بعضی‌هایشان اشتباه است.
دوستش می‌گوید که بچه‌ها درخت بچه دارند، خانم معلم می‌گوید بچه‌ها از بیمارستان می‌آیند و... که هیچکدام از این پاسخ‌ها جواب درستی برای کودکان نیست و بیشتر باعث گمراهی و گیج شدن ذهنشان می‌شود.
او که حسابی گیج شده است از پدر و مادرش می‌پرسد که بچه‌ها از کجا می‌آیند؟ تا اینکه آن‌ها با یک جواب درست او را قانع می‌کنند.
■●■
خانم "سوفی بلکال" (Sophie Blackall) با داستان بچه‌ها از کجا می‌آیند؟ و با به تصویر کشیدن داستانی دلنشین به سوال مهمی که برای هر کودکی ایجاد می‌شود، پاسخ می‌دهد.
پاسخ به این پرسش کار راحتی نیست و در دنیای امروز، کودکان هم با پاسخ‌هایی ساده قانع نخواهند شد. همانطور که در این داستان وقتی پسر بچه سوالش را از بقیه می‌پرسد هر کسی به او یک جواب می‌دهند.
اکثر پدر و مادرها نمی‌دانند که در جواب سوالات و کنجکاوی آن‌ها چه پاسخی بدهند.
می‌توان گفت خواندن کتاب «بچه‌ها از کجا می‌آیند؟» با تصاویری زیبا و جذاب که به خوبی مکمل داستان هستند، برای هر کودک ضروری است؛ چرا که اگر بزرگترها به این سوال کودکان پاسخ درستی ندهند، ممکن است آن‌ها ذهنشان گمراه شود و به طریقی دیگر جواب سوالشان را پیدا کنند که باعث ترس‌ و یا آسیب‌های عاطفی و روانی به آن‌ها شود.
■●■
◇ در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
بعد از چند روز می‌رویم پیش بابابزرگ. قبل از اینکه بتوانم چیزی از او بپرسم، می‌رویم روی پشت بام تا کبوترها را ببینیم.
اول کبوترهای قشنگ را از قفس می‌آوریم بیرون. کبوترها توی آسمان پر می‌زنند و چرخ می‌خورند.
همان موقع می‌پرسم: «بابابزرگ؟ بچه‌ها از کجا می‌آیند؟»
بابابزرگ به من می‌گوید: «شب که می‌شود، یک لک لک، بچه را توی بقچه می‌آورد و می‌گذارد پشت در.»
#لیلا_طیبی (صحرا)


1