شعرناب

عاشقان قدیمی

این چه کار کثیفیست!
آن بیرون داریم شادی میکنیم اما از درون قبرستان می سازیم.
خیلی از آدما به زندگی مان آمدند و رفتند که آنطور فکر می کردیم نبودند!
در واقع هر چیزی را نادیده گرفتیم آینده مان را ساخت.
می دانی رفیق چشم ها هستند اما دیگر نمی بینند، این شهر پر بود از نابیناهایی که فکر می کردند بینا هستند.
زبان ها هستند اما دیگر هیچ حرف مشترکی نداریم.
طعم های مختلف همچنان متولد می شوند اما زبان دیگر مزه شان را نمی فهمد.
دیگر غیرممکن است از عطرهای گران قیمت به بوی واقعی آدم ها برسیم.
همیشه گفته ام و بازم میگم دلم برای گذشته تنگ شده!
آن آهنگ های قدیمی
و عاشقان قدیمی..


0