شعرناب

فصل بازنشستگی

فصل بازنشستگی
به فصل سوم خودم رسیدم ۲۷ شهریور همزمان با بوی ماه مهر حکم بازنشستگی ام را دیدم
از اولین حکم تا آخرین حکم سه دهه گذشت.
در فراز و نشیب حس معلمی، گاه لنگ و لوک* و گاه شوخ و شنگ اما پیوسته و مداوم این مسیر سنگلاخی را طی کردم خون دلها خوردم از آنچه که باید می بود؛ اما نبود و آنچه نباید می بود؛اما بود .
همیشه تلاشم این بود صاحب اندیشه خود باشم و لابه لای نگرش تنگ نظران روح لطیف شعر و ادب پارسی را از متون زمخت بیرون کشم و صاف و شفاف روی تابلو سبز کلاس ترسیم کنم
هرچند در گذار از این روزهای سخت ِعاشقی هستم ؛ اما همواره در کلاس درس سعی نمودم ؛ بین حال و گذشته و آینده پل ببندم تا در نگاه کنجکاو دانش آموزانم بین متون گذشته و حال خطی ممتد باز شود تا انفصال این روزهای وانفسای فرهنگی از متون ناب ادبی آنها را دلسرد نکند . این تمام آن چیزی بود که در این سال‌های تدریس از عهده ام بر می آمد .امسال دفترکارمن در آموزش و پرورش به طور رسمی بسته می شود ؛ خرسندم از این که با تمام توان خود عاشقانه تدریس کردم و هرگز سایه مشکلات و گرفتاری های شخصی در حرفه ی معلمی من خلل ایجاد نکرد .
امید دارم خورشید بالندگی در سپهر آموزش و پرورش ایران بیش از پیش بتابد و گرمای علم و دانش فراگیر شود تا هیچ نقطه ای از جغرافیای مدارس ما کم برخوردار از تابش خورشید عدالت آموزشی نباشد .
* لنگ و لوک و خفته‌شکل و بی‌ادب*
سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب (مولوی)
مفهوم کلی بیت (در حد توان در راه حقیقت قدم بردار )
فریبا ایازی روزبهانی
۲۷ شهریور ۱۴۰۳


0