محبوب من کاش می توانستم با خشتهای خیال خویش برایت قصری بسازم که در شأن تو و لایق زیستن برای تو باشد! تا در آن شاد و خرم بیا سایی ! اینگونه نیست که طبیعت نخواهد تا من و تو در میان باشیم. طبیعت این مادر مهربان خیرخواه ماست و محبت خود را از ما دریغ نمیدارد! ما چه کردهایم که به کیفر اعمال بدکاران گرفتار ر شویم ؟ ! چرا تیر بلائی که آنان لایقش هستند بر پیکر ما فرود می آید؟!. بی گمان کسی که مواهب بیحساب را در اختیار همگان میگذارد ، هرگز روا ندارد که ما در قعر باتلاق گرفتاری بیفتیم و درجنگ مشقت زندگی کنیم. تبهکاران ، همواره میترسند تا مبادا راز شان را فاش سازیم . آنان حتی به نزدیکان و کسان خویش رحم نمیکنند هرچند در ظاهر قوی بنیه نشان میدهند و همة امکانات را در اختیاردارند ، ولی در باطن از سایهی خویش در هراسند! این است که دست به شعبده بازی و نیرنگ میزنند و در مکر و فریب هنرشان را نشان میدهند. وقتی که حرفی برای گفتن ندارند، ناسزا میگویند و جنجال به پا میکنند ! . ما که از مودت وصداقت برخورداریم ، بیاعتنا به همه چیز به پیش میرانیم و به عقب برنمیگردیم ؛ تا از همة موانع بگذریم . حالا که خرد خویش را بازیافته ایم، هرچند آنچه از عمرمان گذشت تحت تأثیر افسون زمانه بوده باشدحالا دیگر باید به طریقی درست ، با چراغی روشن به سوی مقصد گام نهیم تاهرگز در هیچ تاریکیای راه گم نکنیم. بیگمان کسی که برای عقل اصالت قائل شود و به ندای درون خویش گوش کند در این صورت حرفهای افراد دور و بر را تکرار نمیکند و کلام کسی را که به هر ترفند قدرتمند گشنه را حجت نمیداند. سقراط می گفت زندگی وقتی ارزشمند است که در ترازوی خرد سنجیده شود.... . ....... ✍ به قلم : الف رها (ابوالحسن انصاری)
|