شعرناب

الهه کاشانی شاعر کاشانی

خانم "الهه یک‌کلام کاشانی" شناخته شده با نام "الهه کاشانی"، شاعر و مدرس دانشگاه اصفهانی، زاده‌ی سال ۱۳۶۰ خورشیدی، در کاشان است.
وی که دکتری زبان و ادبیات فارسی است، همسر آقای "رضا مهدی‌زاده" دیگر شاعر ایرانی است.
ایشان فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۷۶ شروع و در همان سال، برگزیده‌ی مسابقه‌ی جشنواره‌ی پاسخ به نامه رئیس‌جمهور شد.
در سال ۱۳۷۷ در جشنواره‌ی خوارزمی مقام نخست را کسب و در سال ۱۳۷۸ جزو برگزیدگان المپیاد ادبی کشور شد.
کاشانی در سال ۱۳۷۹ از دست اندرکاران تأسیس انجمن شاعران جوان کاشان بود. یک سال بعد نیز ویراستار و نویسنده‌ی ستون ادبی در مجله‌ی دانشجویی نگاه نو شد.
وی در سال ۱۳۸۱ با کمک دوستان، انجمن اندیشه و قلم را تاسیس کرد.
در سال ۱۳۸۲ مسئول فرهنگی و سردبیر نشریه‌ی تشکل جوانان ایران اسلامی شد، اما از همان سال از تمامی فعالیت‌های ادبی خود دست کشید وتا اواخر مرداد ۱۳۹۴، که دوباره به جریان‌های ادبی پیوست.
یکی از مهمترین فعالیت‌های ایشان، گردآوری و تدوین کتاب "بندهای آزاد" است، که در دو جلد چاپ شده است. در جلد نخست این کتاب مجموعه‌ای از اشعار شانزده شاعر گردآوری شده و ضمن معرفی ایشان، نقد مختصری پیرامون فضای کلی اشعار هر شاعر و عناصر غالب آن نوشته است. در جلد دوم نیز بیست شاعر دیگر را معرفی کرده و به تحلیل آثارشان می‌پردازد.
اثر دیگر وی، مجموعه‌ی سه‌گانی‌هایش است که به همراه ترجمه‌ی عربی، منتشر شده است.
دوستت دارم، دیگر کتاب ایشان است که در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات فصل پنجم منتشر و راهی بازار شده است.
◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
این پیچک‌‌های پشت دیوار
هر زمان بوسه‌ای دیده‌اند
گل داده‌اند
کنار این ستون‌ها
دوستت دارم‌های زیادی گفته شده
و آدم‌های زیادی مثل من
بعد از شنیدن این کلمه
به آنها تکیه کرده‌اند
ترک‌های دیوار شاهدند
حرارت این دوستت دارم‌های آرام
پرده گوش اتاق‌ها را پاره کرده
این خانه آنقدر مست است
که پرده‌هایش را به دستِ باد سپرده.
(۲)
پله‌های تنگ و باریک
که افکارت را
به اتاق‌های تو در تو می‌رساند
راهروهایی
که دهان به دهان
اتاق‌ها را به هم معرفی می‌کنند
مطمئنم این‌ها
شاهد بوسه‌های زیادی بوده‌اند
من فکر می‌کنم
این پیچک‌های پشت دیوار
هر زمان بوسه‌ای دیده‌اند
گل داده‌اند
کنار این ستون‌ها
دوستت دارم‌های زیادی گفته شده
و آدم‌های زیادی مثل من
بعد از شنیدن این کلمه
به آنها تکیه کرده‌اند
ترک‌های دیوار شاهدند
حرارت این دوستت دارم‌های آرام
پرده گوش اتاق‌ها را پاره کرده
این خانه آنقدر مست است
که پرده‌هایش را به دستِ باد سپرده
فکرم از پله‌ها پایین می‌آید
دستم را می‌گیرد
و از پای ستون‌ها و پیچک‌های غرق گل با خود می‌برد.
(۳)
عشق
مثل پروازی است
بی‌آنکه به چتر نجات فکر کرده باشی
مثل دانه‌ای ست در دل خاک
وقتی ریشه می‌دواند
چطور می‌شود
به روزهای بی‌ریشگی برگشت؟
مگر دل خاک
به این راحتی صاف می‌شود؟
آسمان و خاک را رها کن
همین آب
همین برکه‌ی زلال
وقتی می‌چکی در دلم
آرامش
مثل غریبه‌ای که ماهی‌اش را گرفته
از کنارم دور می‌شود
انگار تمام طبیعت
به شکلی کاملا غیر طبیعی
تصمیم گرفته مرا از پای در بیاورد
باید قبل از عاشق شدن
به همه‌ی بلایای بعد از تو
به شکلی غیر طبیعی
فکر می‌کردم.
(۴)
روزهای بد
روزهای بدتر
حس می‌کنم
آنقدر خسته‌ام
که باید پرندگی را کنار بگذارم
و حرکتم را
با گلوله‌ی شکارچی تنظیم کنم
پرنده‌ای که در آسمان غمگین است
باید به تیر خلاص فکر کند...
(۵)
بی‌تو سراسر خشک‌تر از شوره زارند
وقتی که می‌آیی ولی ابر بهارند
من مانده‌ام این چشم‌ها قانون ندارند.
(۶)
زن‌هایی که پژمرده‌اند
کمتر عشق به آنها تابیده
شاید هرگز معشوقه نبوده‌اند
هر وقت زنی زیباتر شد
شک نکن نگاه‌های مردی عاشق
در حوالی‌اش قدم می‌زند...
(۷)
سنگینم
به قدری که
حس می‌کنم برای حرکت
پا به کارم نمی‌آید
می‌خزم
می‌کشم این حرف‌ها را روی زمین
بعدها خطم را کشف خواهند کرد
ابری شده‌ام به شکل خواب‌های تو
هر روز در خودم می‌پیچم
می‌چرخم
بر خلاف عقربه‌های ساعت
تا همه چیز فراموشم کند
معلق در هوا و آغوشت
آن‌قدر پیله می‌شوم
تا خسته شوی
بازگردی به آغوشم.
(۸)
گاهی پریشان باش
این چتر را بگذار
تسلیم باران باش.
(۹)
هر روز برای دیدنت چشم به راه
خط‌ها که کشیده‌ام به دیوار شده
چون موی سفید لای موهای سیاه.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)


0