شعرناب

معجزه شعر

معجزه شعر
یادمه در بیمارستان طرفه به اصابت تیر به چشم و گیجگاهم دردی مافوق تصور داشتم و تنها مرفین مسکن دردم بود و آنهم عوارض بسیار بدی از جمله ضعف و تقلیل وزن و اعتیاد و .. داشت وممکن بود دو باره به کما برم و قیا فه ام عین قحطی زده ها و مرده ها شده بود به من هم تنها یک بار در روز مرفین میزند تحمل درد من زیاد بود زیرا تحمل شکنجه در اسارت به فرار مسلحانه ام داشتم اما راه رفتن و خستگی هم باعث بی هوشی ام نمی شد تا شب بتونم خابی بکنم قصد داشتم خودم به شیشه ورودی رو به خیابان بیمارستان بزنم که به دعایم دردم از بین رفت و بر سالها دردی نداشتم تا اینکه هجوم دردها به سیلی ویرانگر بر بدن من بارید به بیش از بیست سال این درد دارم با سردرد کشنده با چشم دردی که تنها چشمم را از حدقه بیرون میزنه با زانو درد و درد بازو و درد کمرم و همینطور ریه شیمیایی ام هم وارد معرکه میشه دیگه هم نمی تونم نفس بکشم و هم بایست سر فه هایم را جوری خفه کنم که دخترها و همسرم بیدار نشوند رسیدم به جایی که تحملش را ندارم و تنها سلاحم اشک هست وسوسه میشم به بارها ... نمی خواهم ماسک اکسیژن و مرفین بزنم به علت تاثیر بدی که روی خانواده میگذاره و...دوست ندارم باعث رنجش کسی شوم حسابی از خدا شاکی بودم اما بار ها و بار خداوند مرا از رنج و سختی ومصیبتها رهایی داده بود و از مادرم بیشترخداوند دوست داشتم اما چطوری میشه از این وضعیت نجات ییدا کنم بهترین دارو و مرهم در این وضعیت داشته باشم
من بالاترین نمره ام در انشا 10 بود یک خط شعر هم حفظ نبود در مترو کتاب شعر شاه نعمت الله ولی برای فروش دیدم چنین بیتی از شعر در آن دیدم این جسم ضعیف لایق قر بان نشود دل آنکه به نام و یاد تو هرسان نشود به بیتی از شعر اقبال هستم اگر میرم تونسم بدون تفکر و ...شعر هستم را بگم که به من گفتند استعداد شعر داری و به شعر گفتن ادمه بده در سن چهل سالگی بودم تونستم به لطف و مهر خداوند غزل و داستانهایی به شعر بگم به شعر هایی که میگم همه دردهام قابل تحمل و لذت بخش میشه شعر برای من اهمیتش از نفس کشیدن بالاتر هست و میدانم شعرهام غلط های زیادی داره اما نمی دونید چه معجزه باور نکردی برای من هست همین که مرا از ...نجات داد خدا را شاکرم


1