شعرناب

لحظه‌های دلتنگی

خوش به حال آن زمان
که با شورِ نهان
شادیِ جان
می‌نشستم‌ لبِ گل‌خانه‌ی مهر
و با یک دنیا احساس و عشق
می‌نگریستم به پدر
که نشسته بود
بر آن صندلیِ کنارِ در
یا سرگرم صحبت بود و
بازگوییِ خاطراتی ناب
یا
سرش غرق بود
به خواندنِ کتاب
عکس می‌گرفتم
خاطره می‌ساختم
لحظه‌های نفس‌انگیزِ نهان را
و چای می‌نوشیدم
بهترین چای جهان را...
گاهی آن‌قدر
چای می‌نوشیدم
که پدر می‌گفت:
«میوه بخور به‌جای چای!»
و من می‌خندیدم و باز
چای بود و چای و
حالِ خوشی که بود بر جای...
#زهرا_حکیمی_بافقی
(لحظه‌های دلتنگی)
🌿💔
🌿💔


1