رباعیات بیدل دهلویبیدل دهلوی را اکثرا با غزل ها و صور خیال پیچیده و زبان دشوار و تو در تویش می شناسند (مطالعه کتاب «شاعر آینه ها» از دکتر شفیعی کدکنی را برای شناخت بیدل توصیه میکنم). جالب است که رباعیات او بر خلاف غزل هایش بسیار روان و صمیمی ست و در عین حال بسیار زیبا و موثر است. و با آنکه هزاران رباعی سروده و از بزرگترین رباعی سرایان فارسی ست اکثر مخاطبان شعر از ظرفیت بالای رباعیات او غافل هستند. چند عنصر سبکی پرتکرار در رباعیات او اول آوردن تخلص در بسیاری از رباعیاتش است که ابدا در رباعیات شعرای دیگر رایج نیست. دیگر تنوع مضمونی رباعیات اوست: از عشق و عرفان و رندی و شک گرایی گرفته تا جدل های فرقه ای و مذهبی و گاهی ترکیب این ژانرها با هم. چند رباعی زیبا از بیدل: زاهد میگفت: «کسب تقوی دین است» شیخ آینه برکف که: «سلوک آئین است» دیوانه ما به رغم این بیخبران عریان گردید و گفت: «مردی این است!!!» زین لجّه جهانی خطراندیش گذشت آسوده همین کشتی درویش گذشت محو است کنار عافیت بیتسلیم باید نفسی پل شد و از خویش گذشت... بر زور ننازی که زبون سازندت گردن نفرازی که بیاندازندت ای قلب بلای امتحان نزدیک است بگداز از آن پیش که بگدازندت عید آمده هرکس پی کار خویش است مینازد اگر غنی و گر درویش است من بیتو به حال خود نظرها کردم دیدم که هنوزم رمضان در پیش است در پرده ما ساز نوا بسیار است عیب و هنر و زنگ و صفا بسیار است خواهی کف گیر و خواه گوهر بردار ما دریاییم و موج ما بسیار است عالم غرضآلود جنون من و ماست اینجا عشق هوسنیالوده کجاست؟ فرهادی و مجنونی اگر میشنوی خود این همه نیست حرف و صوت شعراست بیدل ره عبرت نپسندیم چرا احرام ندامتی نبندیم چرا دی خنده به جهل دیگران میکردیم امروز به عقل خود نخندیم چرا
|