شعرناب

تلخیصی بر کتاب پادشاه و ابرباف

کتاب پادشاه و ابرباف
کتاب پادشاه و ابرباف، نوشته‌ی آقای "مایکل کچپول" است.
تصویرگر این کتاب "الیسون جی" و ترجمه‌ی آن‌ را خانم "آزاده کامیار" انجام داده است.
انتشارات پرتقال این کتاب را در ۳۶ صفحه چاپ و منتشر کرده است.
این کتاب جوایز مختلفی از جمله جایزه‌ی آمازون در سال ۲۰۱۲ میلادی و جایزه‌ی "Green" را در سال ۲۰۱۳ میلادی، را از آن خودش کرده است.
■●■
داستان کتاب درباره‌ی پسری است، که می‌تواند از ابرها پارچه ببافد.
پسرک داستان، هر روز نوک تپه‌ای می‌نشست و چرخ نخ‌ریسی‌اش را به کار می‌‌انداخت و شروع به بافتن می‌‌کرد. او هر روز به ابرهای آسمان، که از بالای سرش می‌گذشتند، نگاه می‌کرد. بعد چرخ نخ‌ریسی‌اش را به کار می‌انداخت و آهسته و آرام از ابرها نخ می‌رسید. تا روزی که شال زیبایی درست کرد. شالی که در جهان همتا نداشت.
زمانی که پادشاه طماع، لباس‌های پسرک را که از ابر بافته شده بود، را دید، به پسرک دستور می‌دهد تا لباس‌های متعددی برای او و همسر و دخترش، ببافد.
پسرک بر خلاف میل‌اش مجبور به انجام دستور پادشاه می‌شود و روزی فرا می‌رسد که تمام ابرها را به پارچه تبدیل کرده و دیگر در آن سرزمین هیچ ابری نیست و بارندگی نمی‌شود و خشکسالی سراسر آن کشور را فرا می‌گیرد.
شبی دختر پادشاه تمام لباس‌ها را جمع می‌کند و به خانه‌ی پسرک می‌برد و او آنها را دوباره به ابر تبدیل می‌کند و خشکسالی پایان می‌یابد و...
کودکان با مطالعه‌ی کتاب نام‌برده به اهمیت محافظت از محیط‌زیست پی می‌برند. همچنین مفاهیم مهم و عمیق دیگری را نیز درک می‌کنند که از میان آن‌ها می‌توان به «قانع بودن» اشاره کرد.
■●■
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
کمی بعد، پادشاه با شکوه و وقار سوار بر اسب از راه رسید. هیچ به شادمانی مردم و تعظیم کردن آن‌ها توجه نکرد. اما چشمان حریصش را دوخت به آن شال سفید و سرخ و طلایی شگفت‌انگیز.
«بگو ببینم پسر جان! شالی با این پارجه‌ی ظریف را از کجا آورده‌ای؟»
#رها_فلاحی


1