شعرناب

کاریکلماتـــــــــور


فارسی،، می نوشت، اما زخم هایش خارجی بود.
مست نکرده بود، واقعا همه جا، " تو" را می دید.
گرسنه ی گلهای محمدی هستیم، با هزار و چهارصد سال صلوات.
پدرش پرتقال نبود، سوپور زحمت کش.
"مغز" نخواهد داشت، کشوری که " قرض" کاشت.
اصل نداشتند،اسب هم نداشتند، خستگان"پیریت"ی؟!
از بیوزنی زمین ، مهتاب سنگین ِسنگین بود.
پدر بزرگش" بازرگان" نَه، "زنگنه" بود.
کنکور پزشکیش را سفید داد،در آفریقا طلبکار شد.
با درود و عرض احترام
نگاشت فوق، تنها جنبه ی طنزاندیشی دارد و اسائه ی ادب به هیچ فرد، قشر، گروه، نژاد و یا مکان نمی باشد.


0