کاریکلماتـــــــــور فارسی،، می نوشت، اما زخم هایش خارجی بود. مست نکرده بود، واقعا همه جا، " تو" را می دید. گرسنه ی گلهای محمدی هستیم، با هزار و چهارصد سال صلوات. پدرش پرتقال نبود، سوپور زحمت کش. "مغز" نخواهد داشت، کشوری که " قرض" کاشت. اصل نداشتند،اسب هم نداشتند، خستگان"پیریت"ی؟! از بیوزنی زمین ، مهتاب سنگین ِسنگین بود. پدر بزرگش" بازرگان" نَه، "زنگنه" بود. کنکور پزشکیش را سفید داد،در آفریقا طلبکار شد. با درود و عرض احترام نگاشت فوق، تنها جنبه ی طنزاندیشی دارد و اسائه ی ادب به هیچ فرد، قشر، گروه، نژاد و یا مکان نمی باشد.
|