شعرناب

معجزه مهر

معجزه مهر
در یک عملیات در پاکسازی کردستان توسط کوموله دستگیر شده در بین راه به زندان یک بار نگهبان خلع سلاح کردمو که فرار مسلحانه ام به شکست انجامید صد در صد می دونستم چند روز دیگه اعدام خواهم شد و زنده ماندم برای تبلیغات به روز جشن استقلاب کوموله بود
در روز جشن وقتی من را رئیس نیروهای مسلح کومله معرفی کرد گفت ارپی جی زن بودم وموقع اسارات نارنجک کشیدم و قصد کشتن آنها را داشتم این یعنی بی برو برگرد اعدامی هستم در بین راه همان شب بعد از فرار من را نصف شبی برای اعدام بردند و تجربه عملی اعدام پیدا کردم انهم در لحظه ای که چشمهایم بسته یودند و صدای گلنگدن جوخه اعدام میشنیدم بعد از چند لحظه میدانستم مرگ به سراغم خواهد آمد اما در آن سکوت هولناک چشمهایم باز کردند و مسئول کوموله گفت آخرین بارت باشه که قصد فرار داری باری به زندان رسیدیم و منتظر حکم اعدامم بودم که از ده پایینی می آمد در بند اعدامی ها بودم سیزده نفر بودیم که شش نفر ما اعدام شده بودند اما من که جرمم بسیار بدتر از همه بود اعدام نشده بودم از آن تعجب آور تر مرا از بند اعدامیان بیرون آورده بودند و مسئول تمام اسیران کرده بودند یکبار با وساطتم کسی را که میخواستم اعدام کنند نجاتش دادم مانده بودم چرا اینقدر به من احترام میگذارند و از اعدامم خوداری کردند در یک روز باور نکردنی پدرم را دیدم که برای آزادی ام به ده آمده بود با پولی که همراه اورده بود ازاد شدم البته بیش از شش ماه اسیر بودم و هیچ زندانی بیش از سه ماه نگه نمی داشتند وقتی ازاد شدم و به خانه آمدم پدرم گفت می دونی چرا کومله ها نکشتنت گفتم چرا پدرم در یک مغازه میوه فروشی در میدان انقلاب تهران داشت موقع خالی کردند میوه ها کارگر کردی در تخلیه بار کمکمان میکرد و پدرم پولی به آن کرد میداد یک روز وقت عید که میخواست به شهرستانش در سنندج بره از پدرم تقاضای کمک مالی برای خانواده اش کرد و پدرم کمک خوبی به اون کرددر روز جشن کوموله آن کرد مرا دیده بود و مرا به خوبی شناخت پیش مسئول کوموله ها رفت بود و گفته بود پدرم مدافع کارگرها هست اگرمرا بکشند خیلی ها به مقابله به کومله رو می اورند.باعث ضربه بزرگ مادی و معنوی به کومله میشه و..


0