حسین احمدی محجوب شاعر کرمانشاهیاستاد "حسین احمدی محجوب"، شاعر و معلم کرمانشاهی، در مرداد ماه ۱۳۴۱ خورشیدی، در منطقهی فیروزآباد در فاصلهی بیست کیلومتری کرمانشاه دیده به جهان گشود. در سال۱۳۶۳ وارد تربیت معلم شهید صدوقی کرمانشاه شد و در سال ۱۳۶۵ به استخدام آموزش و پرورش کرمانشاه درآمد و هفت سال در روستاهای منطقه جلالوند و اطراف کرمانشاه مشغول تدریس بود. در سال ۱۳۸۰ توانست وارد دانشگاه شود و در رشتهی مدیریت و برنامهریزی آموزشی کارشناسی خود را به پایان برساند و سرانجام ایشان در سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد. ایشان در سال ۱۳۹۴ نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "نقاشی لبخند برایم نکشید" به بازار کتاب عرضه کرد و در سال ۱۳۹۷ کتاب "وزن شعر را یاد بگیریم" از ایشان چاپ شد. ایشان دبیر انجمن ادبی استاد بهزاد هستند. ◇ نمونهی شعر: (۱) طنین گام سواری به گوشم آمد کیست! که با هراس مرا نعره میزند که مایست سکوت، وحشت سردی بر آسمان پاشید زمین، هراس دلش را هزار بار گریست دوباره بانگ زد ای مرد! زین کن اسبت را که این خرابهی متروک، جای ماندن نیست تو خواب ماندی و ایلت به آفتاب رسید در این اتاقک تاریک، ماندنت از چیست؟ ببین قبیلهی گمگشتهات کجا رفتند؟ در این حصار پر از بیکسی نباید زیست سکوت، سایهی خود را به پنجره انداخت نه خواب هستم و نه، لحظههای بیداریست نگاه یخ زدهام جان گرفت آهسته به سمت پنجره چرخید، تا ببینم کیست سُماش ز خارهی سرسخت، یالش از طوفان به چشمهای من اسبی سیاه مینگریست. (۲) بر بوم کویر چاه زمزم نکشید در کوچهی شهر مرده آدم نکشید با هیچ بهانهای دلم شاد نشد نقاشی لبخند برایم نکشید. (۳) میشد گل خندهام به لب بر میگشت مهتاب به تاریکی شب بر میگشت در آتش حسرت همهی عمرم سوخت ای کاش که ساعت به عقب بر میگشت!. (۴) دیر آمدی ای دوست که دلگیر شوم از آتش اشتیاق تبخیر شوم افسوس که بیطاقتی کودک اشک نگذاشت که از دیدن تو سیر شوم. (۵) چون سایه میان دیگران پنهانی چون درد به جان دیگران پنهانی تو عقربی و کسی نمیداند که در پشت زبان دیگران پنهانی. (۶) عاقل صفت و مست جنون است دلم تردید سرای چند و چون است دلم تصویر عجیبی شدهام از بد و خوب لبخند به لب دارم و خون است دلم... (۷) تا پاک شود خانهی فرسودهی دل بیرون برود غبار بیهودهی دل ای کاش بگیریم دو تایی با هم تو دودهی خاطرات و من دودهی دل... گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (صحرا)
|