راز برتری غزل سعدی: یک مقایسهبرتری و فضل سعدی در غزل فارسی چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد و اکثر صاحبان ذوق او را در زمره بهترین غزلسرایان فارسی قرار دادهاند. در این نوشتار قصد دارم با یک مقایسه نشان دهم چه عواملی در موفقیت غزل نقش دارند و البته واضحا نمیتوان در یک نوشتار کوتاه به تمام عوامل اشاره کرد. برای روشن شدن مسئله یک غزل از «جمال الدین عبدالرزاق» شاعر قرن ششم را مقایسه میکنیم با یک غزل از سعدی که به «استقبال» از غزل جمال الدین سروده شده است (وزن و ردیف و قافیه آن با غزل او یکیست) اما از منظر موسیقیایی و زیبایی شناختی و اثر بر مخاطب برتری قاطعی بر آن دارد. غزل جمال الدین عبد الرزاق: برخیز که موسم تماشاست بخرام که روز باغ و صحراست امروز بنقد عیش خوشدار آن کیست کش اعتماد فرداست می هست و سماع و آن دگر نیز اسباب طرب همه مهیاست گلرا چو مشاطه ماه باشد گر جلوه کند سزد که زیباست نرگس چو بدیده خاک روبد نتوان گفتن که سخن رعناست رنگ رخ لاله بس لطیفست وانخال سیاه چشم بدراست تاخیمه زدست در دلم دوست ما را ز درون دل تماشاست از خود بدرآی و شاد بنشین کاین هستی ماست کآفت ماست حال غزل سعدی به استقبال از غزل بالا: بوی گل و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست فراش خزان ورق بیفشاند نقاش صبا چمن بیاراست ما را سر باغ و بوستان نیست هر جا که تویی تفرج آنجاست گویند نظر به روی خوبان نهیست نه این نظر که ما راست در روی تو سر صنع بی چون چون آب در آبگینه پیداست چشم چپ خویشتن برآرم تا چشم نبیندت به جز راست هر آدمیی که مهر مهرت در وی نگرفت سنگ خاراست روزی تر و خشک من بسوزد آتش که به زیر دیگ سوداست نالیدن بیحساب سعدی گویند خلاف رای داناست از ورطهٔما خبر ندارد آسوده که بر کنار دریاست واجآرایی، نغمه حروف، تناسب معنوی و وزنی، ظرافت کلام و تصاویر در شعر سعدی واضحا برتر است. بگذارید کمی با جزییات شروع کنیم. ابتدا به سراغ بیت مطلع دو غزل میرویم؛ بیت مطلع غزل جمال الدین: برخیز، که موسم تماشاست بِخْرام، که روز باغ و صحراست ساختار نحوی دو مصراع به ترتیب اینچنین است: مصراع اول) فعل امر+که+ترکیب اضافی+فعل اسنادی مصراع دوم)فعل امر+که+ترکیب اضافی+و+اضافه دوم+فعل اسنادی واج آرایی صدای س(و هماهنگی با ش) در مصراع اول بسیار خوب است و نوعی توازی بین دو مصراع از نظر ساختار وجود دارد که بسیار دلانگیز است. بر صاحبان ذوق پوشیده نیست که این بیت «رقیب قدری» برای هر کسیست که بخواهد به استقبال این غزل برود. اما سعدی جادو میکند: «بویِ گل» و «بانگِ مرغ» برخاست «هنگامِ نشاط» و «روزِ صحرا»ست اولا ساختار نحوی این بیت اینگونه است: ترکیب اضافی + و+ ترکیب اضافی + فعل غیراسنادی ترکیب اضافی+ و + ترکیب اضافی + فعل اسنادی مانند مطلع غزل جمال الدین، توازی نسبی بین ساختار نحوی دو مصراع دیده میشود اما اینبار به جای فعل امر ترکیبات اضافی آماده است. شاید کسی انتظار داشته باشد که وجود فعل امر در شعر جمال الدین آن را جذاب تر از «ترکیبات اضافی» سعدی کند اما سعدی آنقدر عالی تناسب موسیقیایی صوتی و معنوی میان این ترکیبات ایجاد میکند که ما را غافلگیر میکند: «بوی گل» در بردارندهٔ دو حرف «ب، گ» با فاصله یک هجاست و در «بانگ...» باز همین الگو تکرار میشود؛ فعل «برخاست» با وزن طرب انگیز «مفعول مفاعلن فعولن» پیوند معنوی مهمی ایجاد میکند؛ اساسا غزل سعدی بیشتر به این «وزن» میخورد تا غزل جمال الدین: غزل سعدی پر از رقص و طرب است برخلاف غزل جمال الدین که ساکن تر است و حرکت تصاویر در آن کُند است. پیوند دو حس بویایی و شنوایی (بوی گل و بانگ مرغ) از طریق یک فعل واحد باشکوه مثل «برخاست» در همان مصراع اول خواننده را جذب خود میکند. ضمنا در بیت مطلع جمال الدین هر دو مصراع عملا یک معنی را تداعی میکنند: حرکت کن و بیا که الان وقت شادی و فلان است. اما شعر سعدی در مصراع اول مقدمه میچیند و یک تصویر واضح از طبیعت را تصویر میکند، بعد بلافاصله میگوید: پس وقت نشاط و گشت زدن در صحرا و دشت است! یعنی اول فضا را آمده میکند بعد خواننده را به آن فضا فرا میخواند. بیت دوم غزل سعدی: فراش خزان ورق بیفشاند نقاش صبا چمن بیاراست آنقدر زیبا، متناسب و منسجم است که در غزل جمال الدین حتی یک مصراع نزدیک به فُرم آن وجود ندارد: فراش و نقاش که به ترتیب کلمات آغازین دو مصراع این بیت هستند نه تنها هم قافیه هستند بلکه هر دو بر وزن «فعّال» هستند؛ حروف «ش ، ف» در آغاز مصراع اول و در پایان مصراع اول با هم تناسب ملموسی ایجاد میکنند. افشاندن «ورق» (به جای پهن کردن) آشناییزدایی لطیفی دارد که وقتی با رقص «ف، ش» که اشاره کردیم پیوند میخورد شکوه را تداعی میکند. فرق غزل جمال الدین و سعدی هم همین است: غزل جمال الدین فقط «زیباست» اما غزل سعدی «باشکوه» هم هست. او از نغمه حروف و ترکیبات لطیف و در عین حال باشکوه استفاده میکند. بله مصراع آخر غزل جمال الدین «کاین هستی ماست کآفت ماست» واج آرایی «س» و «ت» دارد و اتفاقا فوق العاده هم هست (یکی از بهترین مصاریع غزل جمال الدین - شاید بهترین آن است هم از نظر موسیقی هم از نظر پیام معنوی). اما «ماست» اول در این مصراع که به صورت یک هجای کشیده در میانهٔ مصراع است خواندن مصراع را سخت میکند و مقداری از اثر موسیقی کلام را خنثی میکند؛ اما سعدی: ما را سر باغ و بوستان نیست هر جا که تویی تفرج آنجاست خبری از هجاهای کشیده در میانهٔ مصراعها نیست. اما اثر واج آرایی «س» و «ب» در مصراع اول و «ج» در مصراع دوم به نرمی به گوش میرسد. سخن در مقایسه این دو غزل بسیار است اما به گمانم همین موارد برای نشان دادن فضل غزل سعدی کافیست. سهل ممتنع بودن سعدی هم که شهرهٔ آفاق است و نیازی به یادآوری آن نیست.
|