شعرناب

لیلا گرگانی شاعر کرمانشاهی

بانو "لیلا گرگانی"، شاعر کرمانشاهی، زاده‌ی نخستین روز اسفند ماه سال ۱۳۵۸ در کرمانشاە و اکنون ساکن سنندج است.
وی که خواهر "شهلا گرگانی" دیگر شاعر کرمانشاهی‌ست، از سال ۱۳۷۸ شروع بە سرودن شعر فارسی کردند و در این راه از وجود و دانش اساتیدی همچون "مسعود صادقی بروجردی" ‌(کرمانشاە) و ایرج عبادی (سنندج)، بهره برد.
در سال ۱۳۸۲ نخستین شعرش در روزنامەی آوای کرمانشاە بە چاپ رسید و از آن به بعد اشعارش مورد توجه قرار گرفت و در سایر جراید کشور مناشر شد.
از او مجموعەی شعری بە نام "سهم من از مجنون" چاپ شدە است.
▪ نمونه‌ی شعر:
(۱)
وطن برای من و تو
تبعیدگاهی بود
از جنس جغرافیا
تنگ در آغوشم بگیر
چنان کە یک گور دستەجمعی
انبوە زنان انفال شدە را
چنان کە پیلە‌ای بی‌پروا
کرم زیبای ابریشم را
تا روزی دوبارە پروانە شوم
بر شانە‌هایت بنشینم
چنان هالەای مقدس
کە پیامبری عاشق را در بر می‌گیرد.
(۲)
ترانە‌ای می‌خواند
از لبخندهایی بی‌لب
چند پیک دلتنگی ماندە
بە گونە‌های خیس مادری
تا پاک شدن ذهن اتاق
از خاطرەی صندلی خالی
و میزی
کە بوی نوشتن می‌دهد
بال‌هایمان
بە ارتفاع حقیر زندە ماندن
می‌اندیشد
شهر در شالگردنی از سیاهی
بە روزنەی تازەای ازآفتاب
چشم دوختە است
آفتابی کە از لب‌های بریدەی ما
آغاز می‌شود
باز کن پنجرە را
تنها گناە پنجرە
روئیدن گل سرخی است
کە بە دشت‌های آزادی فکر می‌کند.
(۳)
وقتی نام تو
بر زبان جاری می‌شود
نفس‌هایمان
در دادگاهی کە تنها
شاهد آن سپیدە دم است
بە دار آویختە می‌شود
باید بە کدام رود بپیوندیم
طعم باران را بیادمان بیاورد
بارانی کە آبستن
ضجەهای مادران سرزمینم نباشد.
(۴)
تقویم‌ها
روزهای نبودنت را کم آوردەاند
باید تو را بە سال کبیسەای سنجاق کنم
مثل گل بابونە‌ای بە موهایم
کە در باد پریشان و بی‌نشانند
تا سر بر شانەهایت بگذارد عشق
تا دل بە جادوی نگاهت دهد چشم
و مسیحی
کە در پیراهن من
بە صلیب کشیدەای
دوبارە از گل مریم زادە شود.
(۵)
دلتنگم همچون علفی
که از گریه‌های شبنمی آبستن است
خودت را پنهان مکن
نفس به نفس
از حنجره‌ام می‌ریزی
سکوتی که بر شانه‌هایم گذاشته‌ای
آزارم می‌دهد
از خندیدنی به جبر
تا جاری شدن اشکی به درد
بگذار به پیراهنت دخیل ببندم
که زندگی‌ام در آن به ضربان نشسته است.
(۶)
دست از شانه‌ام بر مدار
بگذار بهار
در آسمان نگاهم
دلخوش به بارانی باشد
پر از بوی بابونه و شقایق
که عطرشان مرا می‌برد
به گونه‌های کودکی‌ام
که در سرخی لاله‌عباسی‌ها
گل می‌انداخت.
(۷)
چقدر بی‌بهانه
نبضم می‌رقصد
در سمفونی نفس‌های تو.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)


0