ترجمهی شعرهایی از ابراهیم اورامانی▪ ترجمهی شعرهایی از ابراهیم اورامانی (۱) بیا با هم شعری بنویسیم! تو چه مینویسی؟! من فقط مینویسم: -- آخ که چه بسیار دوستت دارم! (۲) احتمالن، در جایی بسیار دوری، که اینچنین ماه گرفته است! (۳) تنهایی چنینست: آفتاب طلوع کند و دوباره غروب کند و همچنان چشمانتظار کسی باشی! (۴) باز هم، ابن تنهایی بود، که تنهایم نگذاشت! (۵) اسمت را مینویسم و ساعتها به تماشایش میایستم! یکهو ضربان قلبم تند میشود، شبیه قلب اسیر چشمانتظاری که منتظر است نامش را برای رهایی صدا بزنند. (۶) آمدن چه بسیار به تو میآید و انتظار هم، به من! شعر: #ابراهیم_اورامانی ترجمه: #زانا_کوردستانی
|