شعرناب

دلنوشته_محیط زیستی _ ابوالقاسم کریمی

آه، ای زمینِ خسته ، ای زمین زخمی، ای وطن فراموش شده ، چه بر تو گذشته است که اینگونه غریبانه ناله‌ سر می‌کنی؟
آه ، ای مادر غمگین چه کسی بر روح تو ، تازیانه میزند
چه کسی تو را رنج میدهد
چه کسی…
آه ، ای مادر ما ، آیا هنوز هم بشر را سزاوار محبت می بینی؟
روزگاری سبز و شاداب بودی، اما غبار ظلم، آیینه‌ات را تیره کرد.
هوا که زمانی سرشار از عطر گل‌ها بود، حالا آغشته به دود و سم شده.
رودخانه‌ها که زمانی حیات را فریاد میزدنند، حالا در پنجه سیاه فاضلاب ها گرفتارشده‌اند.
جنگل‌ها که زمانی خانه درختان و پناهگاه جانوران بودند، حالا به انبار اَلوار و مخزن زباله تبدیل گشته اند.
ای انسان نادان، چه بر سر سرنوشت خود و این کره خاکی آورده ای
چگونه از یاد بردی که تو نیز جزئی از طبیعت هستی؟
_____
چهارشنبه – ۱۳ تیر ۱۴۰۳
ابوالقاسم کریمی


2