شعرناب

زنده ياد رضا سقايي- خالق ترانه حماسی«دایه دایه وقت جنگه»


به جرات مي توان گفت ذهن و گوش مردم هنر ‌دوست ايران و مردم عزيز لرستان، با نغمه‌خوانی در صدای چپ کوک سقايی به موسيقی لری آشنا شد.
آهنگ«دایه دایه وقت جنگه»نمونه اي از آثار ماندگار اين اسطوره موسيقي لرستان مي باشد كه در دوران دفاع مقدس رزمندگان با شنيدن اين آهنگ نيرويي مضاعف در خود احساس مي كردند.
اين آهنگ بعدها توسط هنرمندان ديگري از جمله فرج عليپور، ميرزاوند و ... بازخواني شده است.
دایه دایه یکی از مشهورترین اهنگ های لری است که در مقام سه پا اجرا می گردد. در زبان لری واژه دا (Daa) به معنی مادر می باشد و کلمات دایه، دالکه و دایا (پیر زن) نیز از مشتقات همین واژه می باشند.
در متن آهنگ دایه دایه نامی از نازیبرده شده است، بنا به اقوال موجود منظور از نازی همان نازی خانم بیرانوند از زنان متهور لرستان است که فرزندش نیز از شجاعان زمان خود در لرستان بوده و این تصنیف نیز از زبان پسر برای مادر خوانده شده است.
متن ترانه و ترجمه فارسي آهنگ لري- دايه دايه- با صدايزنده يادرضا سقايي
دایه دایه وقت جنگه
اي مادر! وقت جنگ است
زینَُ بَرگم بَوَنیت ووُ مادیونم خَوَرِمه بوُریتو سی هالوُونم
زین و برگم را به مادیانم ببندید و خبر مرا برای دایی هایم ببرید
دایَه دایَه وقت جنگه قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه
ای مادر هنگام جنگ است و قطار (وسيله اي كه فشنگها را آن مي گذارند) بالای سرم پر از فشنگ است
سنگرانه برمنیت لشم در آریت بوریتم سی دالکم بونگمه وراریت
سنگرها را خراب كنيد و جنازه ام را در بیاورید و جسد مرا ببرید برای مادرم، برايم ناله و زاري كنید
موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم شيرش حلال بَكه بلكه بَميرِم
راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم
نازیه تو سی بکو جومه ورته دُر کِردن دو قورسو شیر نرته
نازنین (مادر) تو لباس تنت را سیاهکن چون شیر نرت را در گورستان در خاک می کنند
دایَه دایَه وقت جنگه قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه
ای مادر هنگام جنگ است و قطار بالای سرم پر از فشنگ است
قلایانه بگردیت چینه و چینه لشکمه ور داریت کافر نیینه
قلعه ها را دیوار به دیوار بگردید و جنازه ام را بردارید تا کافری (دشمن)آن را نبیند
موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم شيرش حلال بَكِم بلكم بَميرِم
راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم
کاغذی ره بکنید وو دخترونم بعدخوم شی نکنن وو دشمنونم
نامه ای بفرستید برای دخترانم تا بعد از من شوهر نکنند
دایَه دایَه وقت جنگه قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه
ای مادر! هنگام جنگ است و قطار بالای سرم پر از فشنگ است
نازی تو سی بکو جومه ورته دُر کِردن دو قورسو شیر نرته
نازنین (مادر) تو لباس تنت را سیاهکن چون شیر نرت را در گورستان در خاک می کنند
موتورچي يواش بَرون دالكمه بينِم شيرش حلال بَكِم بلكم بَميرِم
راننده يواش تر برو تا مادرم را ببينم و شيرش را حلال كند شايد كه من مُردم
دِ قلا کرده وِ در شمشیر وِ دَسش چی طلا بَرق می زنه لقام اسبش
از قلعه شمشیر به دست بیرون زده و لگام اسبش مانند طلا برق می زند
برارونم خیلیین هزار هزارن سی تقاص خینه مِه سَر وِر میارن
برادرانم بسیارند، هزاران هزارند و برای انتقام خون من بر خواهند خواست


1