شعرناب

عشق یک مادر

دفتر اول :
روی نیمکت پارک نشست.نمیتوانست چشم از پسرش بردارد وباعشق به بازی پسرنگاه میکرد ودردل برایش دعا میکرد وقربون صدقه اش میرفت
پسربرای مادرش دست تکان داد ونزدیک تر آمد.
دفتر دوم:
مادر ازنیمکت بلند شد.پسردست مادر راگرفت ..وارد راهرو بلند سالن شدند.مادرنمیتوانست چشم ازپسرش بردارد.ودردددل برایش همچنان دعای خیر میکرد.
پسر برای مادرش دست تکان داد ودور شد.
مادر روی نیمکت سالمندان نشست.
پارک فاز۴بوشهر
۱۳خرداد۱۴۰۳


0