شعرناب

تصویر درشعر


شعر حاصل احساس و اندیشه شاعر در رابطه با موضوع ، اتفاق و یا حالتی است که آن را با کلمات و واژه های ساده ، زیبا و مناسبی به تصویر کشیده و بیان می کند. شاعر این تصویر را با توجه به علائق ، خصوصیات و تجارب خود همانند یک نقاش که نقش مورد نظر خود را بر روی بوم ترسیم می کند در قالب واژه ها بیان می دارد . گاهی این واژه ها حتی از چند کلمه بیشتر تجاوز نمی کنند اما می بینیم شعر حاصله از هر نظر کامل و تصویر و تخیلی قوی در آن موج می زند که احساس و اندیشه ژرف و روح پاک شاعر را نشان می دهد.
شاعر بوسیله حواس و تجربیات خود با مصالحی که در پیرامون و محیط اطرافش وجود دارد ارتباط برقرار می کند و شعر را خلق می کند. این مصالح ، در خانه ، شهر ، خیابان ، کوچه ، بیابان ، باغ ، آسمان ، کهکشان ، بهار ، تابستان ، پاییز ، زمستان ، روز ، شب ، دریا و ... همه در دسترس اوست و شاعر برداشت و تجربه خود را درهم تلفیق کرده و احساس خود را در قالب کلمات به تصویر کشیده و پیش روی مخاطب قرار می دهد. این تصویر از الهام و شهود اولیه ای است که جرقه ی آن در ذهن وی زده می شود و بوجود می آید سپس به کشف آن می پردازد و شعر حیات پیدا می کند . وقتی که بیت اول در ذهن شاعر بصورت الهام تظاهر کرد وی از تجارب خود کمک گرفته و با توجه به برداشت هایش به تکمیل آن می پردازد و احساسش را با خلاقیت و شور و شوق در قالب شعر می ریزد. هر شعر دارای تصویری است و این تصویر مختص آن شعر خواهد بود. البته ناگفته نماندگاهی ممکن است یک شعر تصاویر متعددی داشته باشد. طبیعتا شعری زیبا ، دلنشین و کامل است که تصویر قابل تاملی در آن وجود داشته باشد. به این شعر فریدون مشیری بنام مروارید مهر توجه بفرمایید:
« دو جام یک صدف بودند
دریا و سپهر آن روز
درآن ، خورشید
این دردانه مروارید
می تابید »
شاعر ، آسمان و دریا را بسان دو کفه صدف در نظر آورده و خورشید را بعنوان مرواریدی که در درون این صدف قرار دارد و این حالت در غروب همیشه اتفاق می افتد. شاعر چقدر زیبا و جالب آن را به تصویر کشیده است. در اینجا شاعر از مصالح طبیعی یا طبیعت که من و شما به احتمال زیاد برای یکبار هم شده آن را مشاهده کرده ایم و بدون توجه از آن گذشته ایم استفاده کرده است. و همین طور در شعر دیگری بنام عشق گمشده از هوشنگ ابتهاج آمده است:
« در باغ دل شکفت گل تازه امید
کز چشمه نگاه تو باران مهر ریخت
پیچید بوی زلف تو در باغ جان من
پروانه شد خیالم و ، با بوی گل گریخت»
شاعر ، در این شعر دل را به باغی تشبیه نموده و امید را گلی تازه شکفته در این باغ و مهر را بعنوان بارانی از چشمه نگاه و خیالش را پروانه ای که به دنبال بوی گل رفته است و همین طور پیچیدن به زلف در باغ جان. همه مصرع ها دارای تصویر های روشن و گویایی هستند و بسیار زیبا بیان شده اند. شعر ساده و قابل تامل دیگری دیدم بنام ویرگول از خانم منیره پرورش ، با اینکه این شعر از چند کلمه بیشتر تجاوز ننموده است اما بسیار زیبا و جالب جدایی را به تصویر کشیده است:
،
ویرگول
« من ، تو
مقصر ویرگول است»
در نتیجه در هر شعری ، تصویر یا تصاویری وجود دارد که شعر بر آن اساس جان گرفته و بوجود آمده است.
توضیح : مطلب بالا تاویل یا برداشتی شخصی درحد توانم از تصویر در شعر بود درنتیجه بی عیب و نقص نخواهد بود.


0