شعرناب

هیچ کاره

در این میان پدر روی دیدن ما را ندارد به درستی این وسط ما هیچ کاره ایم
گاهی به اثبات وقار خود مدتها در فروتنی زنان کاسب به اشتباه معمای دیگران می شویم
یک نفر داد می زند و می گوید
چه کسی می تواند این معما را حل کند ؟؟؟
وآن دیگری می گوید
جواب معما در دست هیچ کاره است
ای بابا هیچ کاره چه کار دارد به این کارها
فروتنی خودرا به رخ من نکش
گاهی هیچ کاره به سر جد و آبادش در روستای چند قرن پیش پدرش می زند بساط این زنان فروتن را جمع کند آن هم چه جمعی !!
چرا دروغ می گویی هیچ وقت نباید فریب لحن موکد وحکمت برانگیز ونوع نگاه ورانداز زن فروتن حیرت زده را خورد
آخرچرا فریب ؟
گذرا با هیجان دچارشده گاهی زنها به گریه هیچ کاره می خندند بلند بلند وکمی بلندتریکی فریاد بر می آورد برو به.....
چند قدم آرام تر اینجا نبش کوچه پای تمام دیوارها مهربان زبانی خوش دارد
گاهی منشی دیوار تاجر دیدار ناقص ماست اگر به هیچ کاره خیره شویم ،تمام ماجرا یادت خواهد آمد
کله خر با چهره بزک کرده که نمی شود خروس محل را فریب داد
کسی جلودار ش نیست ....
تا چند طبقه غروب تکیه داده است به غرور
اگر فکر کنی هیچ کاره قدی نسبتا کوتاه تر تلقین غرو تو دارد
منتها باید یادبگیری چقدر صورتت زشت می شود وقتی غروب پی جذابیتش قد کوتاه کله خر را تیمار می کرد
درنهایت هیچ کاره از کوچه مارفت واز سمت چپ در باغروب پالتوی خود را وارونه بر دوش انداخت ودنبال مترسکش در اتاق خواب می گشت
با احترام محمدرضا آزادبخت


1