شعرناب

حسین سرفراز شاعر دارابی


زنده‌یاد "حسین سرفراز" شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی، معروف به "حسین سردبیر" از باسابقه‌ترین روزنامه ‌نگاران ایران‌، که ۲۰ نشریه را پیش از انقلاب ایران، سردبیری کرد.
حسین سرفراز یازدهم اسفند سال ۱۳۱۲ خورشیدی در شهر داراب فارس دیده به جهان‌ گشود. تا کلاس نهم (سیکل اول) در داراب درس خواند و در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ به شیراز رفت و دیپلمش را آنجا گرفت. وی سپس موفق شد به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راه یابد و در رشته‌ی تاریخ و جغرافیا فارغ‌التحصیل شود.
او همزمان با تحصیل نوشتن مقاله، گزارش و تهیه گفتگو را در نشریه‌ی "آژنگ‌" به سردبیری "ایرج نبوی" آغاز کرد و با پایان یافتن تحصیلات دانشگاهی به یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای و تمام عیار تبدیل شده بود.
او سپس سردبیر نشریه‌ی "دنیای جدید" شد و پس از مدت‌کوتاهی به سردبیری مجله موفق "امید ایران" رسید. از آن‌ پس تا بیست سال بعد سردبیری مجلات معروف آن زمان از جمله خواندنی‌ها، سپید و سیاه، روشنفکر، تهران‌ مصور، خوشه و... را برعهده گرفت.
او سپس مدتی با روزنامه مردم کار کرد و سپس با انتشار روزنامه رستاخیز از جمله بنیانگذاران این روزنامه بود. سرفراز مدتی نیز مدیر مجله جوانان این روزنامه بود که خود آن را بنیان نهاد. او سپس به آمریکا مهاجرت کرد و از آغاز دهه هفتاد، ۱۰۵ شماره نشریه هفتگی ایران‌ خبر را در آنجا منتشر کرد.
او از جمله بنیانگذاران‌ سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات هم بود و در دهه ۹۰‌ میلادی از فعالان کانون دوستداران فرهنگ ایران در واشنگتن بود.
از او مجموعه شعری با عنوان "نیلگون" در سال ۱۳۴۳ خورشیدی چاپ شده است. همچنین مجموعه مفصلی از شعرهای او با عنوان مثل "سرو کاشمر" در آمریکا چاپ و منتشر شد.
او که پسر عموى "اردلان سرفراز" ترانه‌سرای مطرح ایرانی ساکن آمریکاست، در روز شنبه ۵ شهریور ۱۴۰۱ در واشنگتن درگذشت.
▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
[الله الله]
همه جا کفر و دروغ، همه جا ظلم و ستم
چهره مردم شهر همگی آیه‌ی غم
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
قصر‌ها قصر بلا، حاکمش تشنه‌ی خون
مردم شهر فقیر، همه در بند و زبون
حق‌شان قسمت گرگ، فرش‌شان خاک زمین
همه در رنج و عذاب، حاکمش کاخ نشین
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
در جواب یک ندا خلقی آمد به خروش
گفت هان‌ ای زن و مرد، جامه‌ی رزم بپوش
روز قیام است و جهاد، کشتن دیو بد نهاد
رسالت محمد است، از تو جهان بر تو معاد
خلق بیدار شدند، همه آماده‌ی جنگ
سینه‌ها مثل سپر، جلوی تیر و تفنگ
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
همه آماده‌ی رزم، بی‌هراس از غم نان
نقش بست روی زمین، خون هر پیر و جوان
روز قیام است و جهاد، کشتن دیو بد نهاد
رسالت محمد است، از تو جهاد از تو جهاد
کاخ ابلیس زمان، گشت ویران و خراب
آرزو‌های محال، همه شد نقش بر آب
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
کسب آزادی و حق، شد قیام زن و مرد
نه مسلسل نه تفنگ، چاره‌ی کار نکرد
رمز پیروزی خلق، عزم چون آهن ماست
دین خون شهدا، همه در گردن ماست
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله.
(۲)
[با تو بودن، بی‌تو بودن]
با تو بودن هم عذابی بود
بی‌تو بودن هم عذابی بود
با تو بودن:
ای که در چشم تو دیدم،
آسمان آبی فردای رُوشن
با تو بودن،
آبشار گیسوانت را
شعر شفاف نگاهت را
مخمل سرخ لبانت را
خُوب دیدن، سیر دیدن
با تو بودن هم عذابی بود
بی‌تو بودن:
ای شبم، تاریکیَم
ای دُروغ نازنین هستیم
بی‌تو بودن،
چون غروب خسته پاییز
سوت بودن، کور بودن
با همه بیگانه بودن
آشنای درد بودن
بی‌تو بودن هم عذابی بود
با تو بودن، بی‌تو بُودن
بی‌تو بُودن، با تو بُودن
سرگذشت روزهای رفته‌ام
قصه ما هم عذابی بود
با تو بُودن هم عذابی بود
بی‌تو بودن هم عذابی بود.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


2