اشعار زیبا از شعرای گمنام(۱)در این سلسله مطالب قصد دارم برخی اشعار نسبتا خوبی که از شعرای گمنام و کمتر شناخته شدهٔ قدیمی و معاصر را با عزیزان به اشتراک بگذارم تا هم ادای احترامی به آن شعرا کنم و نامشان را ذرهای زنده کنم و هم اسباب لذتی برای خوانندگان اهل ادب فراهم شود. بنا به نمونه تصادفی، خلاصه غزلی از (ابوالقاسم سالاری) متخلص به (حیران) را با تقدیم میکنم: این ناله از کجاست که خیزد ز جانِ ما؟ وین شعله از کجاست که سوزد روان ما؟ هیچت گرفته فکر که این فکر خود ز چیست؟ یا مینهد سخن چه کسی بر زبانِ ما؟ این گوش و این سماع و هم این چشم و این نظر وانگه عقیده این که تو هستی نهانِ ما پیدایی و نهانی و مستوری و عیان دانم تو را که هستی و هستی از آنِ ما این نالهها ز توست که خیزد ز جان ما وین شعلهها ز توست که سوزد روانِ ما (حیران) بس است رشتهٔ پندار برگُسَل کی گنجد او به وهم و قیاس و گمانِ ما
|