سوء تفاهم ، قسمت آخر ادامه داستانک سوء تفاهم ( قسمت آخر ) : ... در اثر یک سوء برداشت ؛ من و همسرم جای خریدار اتومبیل و همکار پسرم را اشتباه گرفتیم . تا جایی که من قصد داشتم اتومبیل را به همکار پسرم بفروشم و همسرم نیز از خریدار اتومبیل بعنوان مهمان ویژه پذیرایی می نمود . در فاصله ی نشان دادن اتومبیل به همکار تورج ؛ وی از من پرسید « أقازاده هنوز نیومدن منزل ؟ » پاسخ دادم : من از پسرم وکالت تام دارم عزیزم . سپس به مزاح ادامه دادم ؛ شما ماشین تورج را ببینی ، انگار خودشو دیدی ؛ گو اینکه تا ما با این ماشین یه چرخی تو شهر بزنیم ، ابشون هم پیداش میشه ! بنده ی خدا با تعجب به نامزدش نگاهی انداخت و ادامه داد : شوخی می فرمایید پدر ؛ چون همسرم کمی خسته اند ؛ اجازه بدید تا آمدن تورج خان ، داخل منزل بنشینیم . با ترش رویی گفتم : یعنی چه . من خودم از شما خسته ترم . ماشینو می خواهید یا نه ؟ جوان بی نوا ، مبهوت به من خیره شد و توضیح داد : پدر من ، فکر کنم سوء تفاهم شده . بنده همکار تورج خان هستم یهو شصتم خبردار شد و متوجه این اشتباه فاحش شدم . با پوزش و ابراز شرمندگی دعوتشون کردم به داخل منزل و ... در این هنگام با اون خانم خریدار اتومبیل مواجه شدم و تازه به برداشت غلط خود پی بردیم . آری ؛ رفتارها و کلمات صرفأ ، هیچ معنایی در دل خودشون ندارن بلکه ما انسان ها هستیم که در ذهن خود ، معنایی را جا می دهیم و سوء تفاهم دقیقأ از همین جا شکل می گیره و چه بسا منجر به عدم فهمیدن یکدیگر ، قهر ، درگیری ، جدایی سوء ظن و خدایی ناکرده قتل و ... میشه . پ . ن. __________________________________________________ برای رسایی مطلب ، معروض می دارم ؛ اگر معانی در خود کلمه مستتر بود ، باید هر کسی در هر گوشه ی جهان با شنیدن کلمه ای خاص ، متوجه منظور ما می شد. مثلا تنها کسانی متوجه منظور ما از کلمه سیزده بدر می شوند که قبلاً معنای آن در درون ذهن آنان ثبت شده باشد . پس اولین گام در ارتباطات کلامی، اینه که کلمه ای که گفته یا نوشته میشه ، از قبل در ذهن شخص مقابل وجود داشته باشه تا با شنیدن یا خواندن کلمه، تحریک شود و با درک متقابل ، معنی پیدا کنه و اینگونه سوء برداشت ها کمتر گردد . ا اساتید گرامی ، نگیزه ی نگارش داستانک های تقدیمی ، بیشتر کند و کاو مسائل اجتماعی است . چه خوب می شد صفحه ی سبزی نیز در این مسیر گسترده می شد . __________________ _ : داستانک های بین راه م_ رافع
|