شعرناب

غفور سلیمانی نخبه‌ی روانسری

در ۷۵ کیلومتری شمالغرب کرمانشاە، در مسیر روانسر بە پاوه، در دامنه‌ی کوه شاهو روستایی به نام "بنچله" خود نمایی می‌کند.
در این روستا خانواده‌ای بی‌بضاعت زندگی می‌کنند که زندگی آنان با مردم روستا متفاوت است.
در دومین روز از خرداد ماه ۱۳۵۷ خورشیدی، این خانواده صاحب تنها فرزند پسر خود می‌شوند که در بدو تولد از نعمت بینایی محروم بود. والدینش اسم فرزندشان را "غفور" گذاشتند.
غفور بعد از آنکه دوران کودکی را سپری کرد کم کم هوش و ذکاوتش نمایان شد و در حالی که هم سن و سال‌های او بیشتر به بازیگوشی مشغول بودند، وی شروع به کاسبی کرد. هدف از این کار این بود که غفور می‌خواست روی پای خودش بایستد.
از همان اوان نوجوانی ایمان داشت که معولیت نمی‌تواند مانع پیشرفت او شود، تا جایی که
در سال ۱۳۷۲ در پانزده سالگی در کلاس‌های نهضت سوادآموزی ثبت نام می‌کند و با همت و تلاش قابل تحسینش شگفتی ساز شد و پس از چندین سال موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی شد.
دیگر شهرت و آوازه‌ی نامش از گستره‌ی مرزها گذشت، و بارها رسانه‌های داخلی و خارجی نام "غفور سلیمانی" را سر تیتر خبرهای خود نمودند.
اکنون "غفور سلیمانی"، این بزرگ مرد نابینا، در چندین دانشگاه منطقه‌ی اورامانات به تدریس می‌پردازد و دو مرتبه به عنوان مشاور رئیس آموزش و پرورش روانسر انتخاب شده است.
در سال ۱۳۹۶ هم کاندیدای شورای شهر روانسر شد و با آرای مردم آن دیار به عضویت شورا رسید.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


2