شعرناب

آرش کمانگیر


آرش کمانگیر نامی آشنا در ادبیات ماست اسطوره ایکه در شعر معاصر ما جاودانه شد تا نمادی از دلیری و پهلوانی قوم ایرانی باشد . در زمان پادشاهی منوچهر در جنگی با توران افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می کند . سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح می دهدو تورانیان پیشنهاد آشتی را می پذیرندو برای تحقیر هر چه بیشتر ایرانیان پیشنهاد می کنند یکی از پهلوانان ایرانی از فراز البرز تیری بیندازد و محل فرود افتادن آن مرز ایران و توران در نظر گرفته شود در میان ایرانیان آرش داوطلب می شود و بر فراز کوه می رود و تیر را پرتاب می کنداو همه ی هستی اش را بر پای تیر می ریزد تا شرف ایرانی جاودانه و این سرزمین بزرگ از گزند در امان بماند و ذره ای از این خاک کم نشودتیر از صبحگاهان تا غروب حرکت می کند و سرانجام در کنار رود جیحون یا آمودریا فرود می آید.در تاریخ ادبیات معاصر ما سیاوش کسرایی این حماسه را به نظم در می آورد و به آن جاودانگی می بخشد . او در این باره می گوید:در سفینه ی بزرگ فردوسی مهره ای یافتم سرشار از زیبایی های زندگی و آغشته به تمام تاریکی های مرگ ، قطره ای به گنجایش دریا و هر دو گونه ی دریا : آرامش و طوفان یکسوی آرش و یک سوی سهراب.اولین بار که اوستا راخواندم سرگذشت مردی در زمان پادشاهی منوچهر توجهم را جلب کرد افراسیاب می گوید بیاییم غرور ملی ایرانی ها را بشکنیم تا دیگر هوس جنگ نکنند پس پیشنهاد می شود یک تیرانداز ایرانی از فراز البرزتیری بیندازد و هر کجا به زمین نشست همانجا مرز ایران و توران شود آرش داوطلب این مهم می شود و از هستی او غباری بر جای نمی ماندمن این زیبایی را به نفع ملتم کنار می گذارم و این شعر را به خاطر کسانی گفته ام که در راه رفع مشکلات اجتماعی فداکاری کرده اند.
منابع : گزینه ی اشعار سیاوش کسرایی ،انتشارات مروارید ،چاپ اول 1383
جام عقل در ادب فارسی ، حمید صمصام و محمود حسن آبادی ، انتشارات دستان ، چاپ اول ، 1390
داستان های ایران قدیم ، حسن پیر نیا ،1306


1