ایجاد ایهام در تخلص: یک فن شاعرانه یکی از شناسههای مهم شعر فارسی که در زبانهای دیگر یا رایج نیست یا اگر هم رواج یافته به تاثیر از فارسی بوده است، «تخلص» شاعرانه میباشد. از زمان رودکی میبینیم شاعر در برخی اشعار خود به نام یا لقب خود اشاره میکند. این سنت در زمان سنایی بیش از پیش استفاده شد و تا دوران معاصر به پای ثابت شعر فارسی تبدیل شد اما در دهههای اخیر بسیاری از شاعران یا آن را کاملا کنار گذاشتهاند یا استفاده آنها از تخلص بسیار محدود است. در استفاده از تخلص، گاهی شاعر خود را منادا قرار میدهد و گاه از او با نام سوم شخص از او یاد میکند و گاه حتی آن را در معنی غیر از اشاره به خود شاعر- و یا با ایجاد ایهام معنایی استفاده میکند؛ و این موضوع اصلی این نوشتار کوتاه است. برای مثال این شعر حافظ را بنگرید: می خور که شیخ و «حافظ» و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر میکنند در اینجا ایهام معنایی وجود دارد: منظور از حافظ خود شاعر است یا منظور حافظان قرآن به عنوان یک پیشه است؟ (یعنی حافظان قرآن را همچون محتسبان و مفتیان و شیوخ اهل تزویر دانسته است). یا در جای دیگر از دیوان حافظ: من اگر باده خورم ورنه، چه کارم با کس «حافظِ» راز خود و عارف وقت خویشم یکی دیگر از بهترین نمونههای این صنعت ادبی، کاربرد تخلص «شمس» در غزلیات مولاناست که گاهی برای اشاره به شخص شمس تبریزی و گاه به معنای «خورشید» به کار میرود و گاهی ایهام دلانگیزی با نظر به دو معنای یاد شده ایجاد میکند. در شعر معاصر سایه (ابتهاج) و شهریار شاید دو نمونه از بهترین نمونههای استفاده از این صنعت هستند: «مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا...سایهٔ او گشتم و او برد به خورشید مرا» «به یاوه کس نشود شهریارِ ملک سخن...تو عشق و همتِ من وَرز و از من افزون باش» دربارهٔ شهریار البته گاهی نوآوری از این هم فراتر میرود و شاعر گاهی تخلص خود را به دو قسمت میشکند: «(شهر)یست بهم (یار) و من یک تنه تنها» که البته جدای از نوآوری بر چالش وزن شعر هم غلبه میکند زیرا قرار دادن واژهٔ «شهریار» در برخی اوزان عروضی میسر نیست. قطعا یکی از مزایای به کاربردن تخلص، که مخالفان آن در نظر نمیگیرند، این قبیل امکانات بالقوه است. نظر شما چیست؟ آیا کاربرد تخلص امروزه بیهوده است؟ دوست دارم با نظرات مختلف دوستان آشنا شوم.
|