شعرناب

زینب نصراله پور شاعر بختیاری

بانو "زینب نصراله‌پور" با تخلص "ستاره"، شاعر بختیاری، عضو انجمن ادبی بلازه (انجمن تخصصی شعر لُری بختیاری اهواز) است.
این بانوی خوزستانی، در چندین همایش و جشنواره و سوگواره‌ی منطقه‌ای و استانی صاحب مقام شده است.
از او تاکنون چند کتاب از جمله:
- سکوت ستاره‌ها
- با ستاره در بی‌درنگی سپیده
- ایلدُخت (سروده‌های سپید لُری، غزلیات و مثنویات حماسی بختیاری)
و...
▪نمونه‌ی شعر بختیاری:
(۱)
عشق ناُمُرادم
چیرِ دلُمه وا تُک تُکِ هرسام
به سَرِ خاکِت... اچینُم
وا مینا حنائیم، همو بِلکه ای که
با گِلس بستم به تَلواره ی دلت
سَرِ س اِوُرارُم
آه! ای عشق ناُمُرادُم
تا جیغشتِ دلُم نَ تَونه
ویرویرای واتو بیدنه
اِخُم نه ورچیهُم
تا سَرِ خاکِت تِوِس تِوِس
بِوارُم
آِهای عشقِ ناُمُرادم.
▪برگردان به فارسی:
عشق نامرادم سنگچین کلبه‌ی دلم را به چکه‌های اشکم به سر خاکت می‌چینم و با روسری حنائیم همان هدیه‌ی عروسی‌ای که گوشهـای از آن چارچوب دلم را گره زده بودم تیمارش می‌کنم. آه ای عشق نامراد! تا ضجه‌ی دلم ذوب نکند می‌خواهم برنچینم تا دیگر چون قطره‌های نرم باران ببارم بر سر خاکت، آهای ای عشق نامراد من!.
(۲)
هر چه تی تی اِکنُم به اِی روزگار
که رومِس به سُرُم
جور تی تینو شِمنیدُم مِنه یَک
سَر نِی دِرارُم چه دَنگسه
▪برگردان به فارسی:
هرچه این‌سو و آن‌سو نگاه می‌کنم به منظر این روزگار که چون سقی به سرم ریزش کرده است همانند سنگی که بر سطح آب کودکان میـاندازند و آرامش آب را بهم می‌زند مرا به هم ریخته سر به این آهنگ ناکوک او در نمی‌آورم.
(۳)
روزگار دیلقی
وُرهلاسنیدیم ونادی به تِرات
گَرت و لیلِت کورم کِرد
عُر دلس نده
دَودَغل پَه چته...؟!
▪برگردان به فارسی:
روزگار پر از دود هراسان و نفس نفس زنان مرا در تعقیب است. ای که گرد و غبار تاختنت کورم کرده است این بازی‌های دو رنگی از چیست...؟
(۴)
تِ تِ نکُن
داسه مِرزنگت نشست به جونُم
ندوم چلچلوردی؟
یا...
الله زنگی که وُراسنی خینِ جیَری اَنجه اَنجمه
▪برگردان به فارسی:
دزدکی نگاه نکن، داس مژگانت به جانم می‌نشیند. نمی‌دانم گیاه بهاره‌ی چلچلاوردی یا دیو اهریمنی خدای سیاهی‌ها که می‌نوشد هر دم خون جیگری قطعه قطعه شده‌ای را.
(۵)
همسو که نی شیتی
جور بالنده بال اوشنیدُم
اُ فِر زیدُم به بُرگ تیات تیام...! تیاته مَبَند
مِنه چَمِ چال کَچَت
چُمَتی وابیدُم
چارپَرِ دلُم خاکلون کردی
دُشلُمِه دِلُم!
تَهلس نکن
به دِهونُم
شولیز جونُم
▪برگردان به فارسی:
آنگاه که نی‌لبکی همانند پرنده‌ای بال افشان پرواز می‌کردم به ایمان ابروان و چشمانت تو چشمانت را مبند در زنخدان و گودی چانه‌ات غرق و سوخته‌ی مشعلی شده‌ام. ای که چارگوشه‌ی دلم را جاده‌ای خاک آلوده کرده‌ای. ای شیرینی دلم! تلخش مکن به مذاقم ای آرامگاه شبانه جانم!.
(۶)
بِ تُرُُک تُرُک تُرُک بیو به جونم ستینُم
غم دیریت چی تِوِرگ وَسته به جونُم ستینُم
بِتُرُک بیو بزن به جور افتو منه مال
مندیر هر دو تیات، زیر بهنونم ستینم
تو برشتی دلمو هشتیم و رهدی ز ولات
اَر یه روز نبینُمت چُمه ایمونم ستینُم
سرگُشید زَهم دلُم رَهدم به خواری منه مال
نُوم خُم رَده ز ویرُم مو ندونم ستینُم
دینشت ِ دی اِکنن سی رنگ زردِ بی کسیم
ندونن چه دردیه ایل و گپونُم ستینُم
تا بیای اِی دلمو خشخوار، کَلوه به خدا
بِتُرُک تُرُک تُرُک بیو به هوُنُم ستینُم.
(۷)
نَتَرُم لِهز بگرُم سُهدُم برشتُم بخدا
سر انَگشت بَلی دلُم نوشتُم بخدا
دی بَسه دلُم خینه دیلق به جونم اِوَنی
تانیدی ف جِستی تو رهدی بی زهشتُم بخدا
یه دَمون بیو بشین سی چه پریشونم کُنی
دلمه نومت کُنُم سی تیگنوشتم بخدا
وَرسُهده کلوگری رهده به کوری هاشقی
چی پرزین ِ سرَره هی به لبگشتم بخدا
بنه ناهی اشرفی لُپک به شونت اِزنی
لَوه هُشک و دلتنگ مو سیت نوشتم بخدا
وردلت پُر ز چَویل و مینه دس کلوس تَر
بنسون زیر سرُم که جون پرشتم بخدا
هل سرد زیر کُچک به منه چاله چه لیشه
هُل به سر کردی مونه سُهده برشتُم بخدا.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (صحرا)


2